هنگامي كه يك خصيصه فرهنگي نو به هر دليل وارد فرهنگ ديگر ميشود، پذيرش و مقبوليت عامه اين عنصر موجب ميگردد بعضي خصوصيات فرهنگ جامعه به عنوان عناصر قديمي، نامتناسب و متروك، فراموش شوند. البته اين امور به سهولت انجام نميپذيرد بلكه در بسياري موارد موجب ستيز و درگيري در جامعه ميگردد.
4ـ تلفيق و انطباق
به دنبال ورود عناصر مختلفي از فرهنگ ديگر به يك جامعه و در صورت پذيرش اجتماعي آن، فرايند تلفيق و تاييد عنصر تازه فرهنگي بايد طي مراحل طولاني و حتي در طول حيات يك نسل صورت پذيرد.
تلفيق و انطباق عناصر وارداتي فرهنگ بيگانه در يك فرهنگ ـ كه در چارچوب خصيصه عام تغيير فرهنگي قرار دارد ـ وضعيتي است كه همواره زيرساخت پديده تهاجم فرهنگي را تشكيل ميدهد.
نتيجه اينكه فرهنگ به لحاظ وجود خصوصيات دروني خود، باعث بروز تغييرات فرهنگي در جوامع انساني ميگردد. اين وجه تغييرپذيري فرهنگها كه متاثر از خصيصه پويايي و خلاقيّت فرهنگ است كاركردهاي مختلفي را سبب ميشود كه تبادل و تعامل و تهاجم و توليد فرهنگي از جمله كاركردهاي آن است. تهاجم فرهنگي وجهي خاص از كاركرد ويژه يك فرهنگ در برابر فرهنگ ديگر است. وجهي كه اولاً فرهنگي عليه ماهيت فرهنگ ديگر براي محو ارزشهاي فرهنگي آن جامعه و جايگزين نمودن تحميلي ارزشها و نمودهاي فرهنگي خود عمل ميكند و ثانياً فرايند دو سويه سازنده تعامل را به كشمكش مخرب بدل ميسازد.
كاركرد فرهنگ غالب در جهت تحميل ارزشهاي خود با استفاده از قدرت و غلبه سياسي يا اقتصادي را تهاجم فرهنگي گويند. اين حالت در شرايط ضعف يك فرهنگ و قدرت ديگري روي ميدهد. فرهنگ مهاجم اصولاً در موقعيت برتر فرهنگي قادر به تهاجم موثر بوده و از سوي ديگر فرهنگ مورد هجوم به علت ضعف دروني و واهمه از تهاجم ضربهپذير خواهد بود. فرهنگي كه از پويايي، رشد و خلاقيت دور افتاده باشد و معرفت فرهنگي نسبت به زمان خود و همچنين قابليت و ماهيت فرهنگهاي ديگر نداشته باشد، داراي ذهنيتي آسيبپذير خواهد بود. فرهنگ مهاجم به فرهنگهاي ديگر فرصت گزينش، بررسي و تحليل محورهاي مثبت فرهنگي را نميدهد. بلكه با برخورداري از قدرت خود، ارزشها و معيارهاي دلخواه را تحميل ميكند. فرهنگ مهاجم با حذف تدريجي ارزشهاي ملي ـ مذهبي و تحريف آنان در اذهان عمومي، قدرت مانور فرهنگ مورد هجوم را كم ميكند. سپس به تغيير اساسي مسير فعاليت مراكز فرهنگي و آموزشي ميپردازد. بنابراين تهاجم فرهنگي وجهي خاص از كاركرد ويژه يك فرهنگ در مقابل ديگري است كه فرايند متقابل و سازنده تعامل را به كشمكش مخرب تبديل ميسازد. آلوين تافلر معتقد است آنان كه براي مسلط شدن بر آينده جنگيدهاند از خشونت، ثروت و دانايي استفاده كردهاند. وجود خصوصيات مربوط به تهاجم فرهنگي با مراجعه به سوءپيشينه فرهنگ مهاجم در عرصه تاريخ، ماهيت فرهنگي تهاجم و اهداف فرهنگي طرفداران تهاجم فرهنگي، اين واقعيت را مشخص ميسازد كه در طول تاريخ همواره انحراف خط انطباق و تلفيق منطقي و ضروري فرهنگهاي مختلف به سمت تهاجم فرهنگي، عملاً فرايند نزديكسازي تمدنها را به رويارويي و درگيري مبدل نموده است.
مقوله فرهنگ و تمدن به مثابه ميراث مشترك بشريت، در برگيرنده ابعاد اجتماعي، فرهنگي و سياسي ملتهاي مختلف ميباشد. اين دو مقوله متضمن ارزشها، هنجارها، روشهاي فكري و اصول پذيرفتهشده و نهادمندي هستند كه نسلهاي متوالي هر جامعهاي بيشترين احترام و اهميت را براي آنها قائلند.3
امروزه مفهوم تمدن حاوي مجموعهاي پيچيده از پديدههاي اجتماعي قابل انتقال، اعم از مادي يا معنوي است كه ميتواند در يك يا چند جامعه همزمان وجود داشته باشد. تمدن شامل شاخصهايي است براي ابعاد مختلف مهارتها و شناختها كه در فرايند تكاملي اجتماعي تاريخي انسان از طريق اكتسابي يعني تعليم و تربيت حاصل ميشود.