شأن ديگري از وجود آدمي كه حرفه در شكلگيري آن نقش اساسي دارد، احساس استقلال است. اين احساس با آنكه اساسا امري رواني است، اما به ويژه جنبههاي اقتصادي آن كه توسط حرفه پديد ميآيد در تكوين هويت نقشي چشمگير دارد. اتكا به خويشتن و پرهيز از زندگي طفيلي، پايههاي استواري براي شكلگيري هويتي متمايز و مستقل فراهم ميآورد و در عين حال، احساس عزت و كرامت را با آن قرين ميسازد.
در منابع اسلامي، حرفه در چنين زمينهاي نگريسته شده است. در روايتي از علي(ع) آمده است كه فرمود: «خداوند به داود وحي كرد كه تو بنده خوبي هستي مشروط بر اينكه از بيتالمال استفاده نميكردي و از كار يدي پرهيز نميكردي. از اين سخن، داود چهل روز در اندوه و زاري بود بود تا آنكه خداوند به آهن وحي كرد كه بر بنده من داود نرم شو. پس خداوند آهن را براي او نرم كرد و او در هر روز زرهي ميساخت و آن را به هزار درهم ميفروخت و به اين نحو سيصد و شصت زره ساخت و آنها را به سيصد و شصت هزار درهم فروخت و از بيتالمال مستغني شد.»35 چنانكه در اين روايت ملاحظه ميشود تأييد خداوند نسبت به داود به منزله بنده خوب، در گرو آن قرار گرفته كه او در اداره معيشت خود از اتكا به بيتالمال خودداري كند و خود بار خويش را به دوش بكشد. تعبير «بنده خوب» به روشني حاكي از آن است كه در اينجا هويت انساني و ويژگيها و خصايل شخصيتي مورد نظر است و اين امر در گرو كار و تأمين خويشتن از طريق آن قرار گرفته است.
بر همين اساس است كه در احوال پيامبر اكرم(ص) آمده است كه هرگاه او به كسي برخورد ميكرد كه ويژگيهاي برجسته و چشمگيري داشت، ميپرسيد كه آيا او حرفهاي دارد و به كاري اشتغال ميورزد و در صورتي كه پاسخ منفي بود ميفرمود كه او از چشمم افتاد.36 اين سخن نيز حاكي از آن است كه چگونه هويت مطلوب آدمي با كار و حرفه گره خورده است.
به علاوه، استقلال اقتصادي ناشي از كار، احساس عزت نفس در فرد پديد ميآورد كه خود از پايههاي اساسي هويت آدمي است. احساس عزتي كه از طريق كار خود شخص به دست ميآيد چنان ريشه دار است كه نميتوان براي آن جايگزيني يافت. زراره ميگويد مردي نزد امام صادق(ع) آمد و گفت دستم معيوب است و ياراي كار با آن را ندارم؛ سرمايهاي نيز ندارم كه بتوانم به داد و ستد بپردازم و محتاج و مستمند نيز هستم، امام فرمود با اين حال، به كار روي بياور و با سرت باربري كن و خود را از مردم بي نياز كن.37
به عبارت ديگر، ميتوان گفت كه حتي در شرايطي كه فرد اين چنين معذور باشد، احساس عزت واقعي او در گرو كار شخصي وي است.
تربيت حرفهاي مستلزم آن است كه فرد، مهارتهاي خويش را بر پايه چنين معرفتي استوار سازد و شكل دهي به هويت خويش و احساس عزت خويش را در گرو حرفه خود بداند. بر اين اساس، نميتوان آموختن سلسلهاي از مهارتها را با تربيت حرفهاي يكي دانست بلكه اين امر مستلزم آن است كه فرد در پرتو پايه معرفتي مذكور، چنين فهمي از مهارتهاي خويش داشته باشد. قابل ذكر است كه بحث ما از هويت خويش در اين قسمت، محدود به خويشتن فردي نيست بلكه هويت اجتماعي و ملي را نيز در بر ميگيرد. به عبارت ديگر، فرد، تكوين هويت اجتماعي و ملي و نيز عزت اجتماعي و ملي جامعه خويش را در گرو كار و حرفه خود و ديگران ميبيند.