انسان به سبب عجز و درماندگي در برابر فشار نيازهاي اوليه چون نياز به خوراك و مسكن، از حركت به سوي غياتهاي مطلوب باز ميماند. پيامبر اكرم در بيان درخواستي از خدا به اين نكته اشاره كرده است: «خدايا در نان ما بركت قرار ده و ميان ما و آن جدايي ميفكن كه اگر نان نبود ما نماز نميگزارديم و روزه نميگرفتيم و احكام واجب پروردگار خويش را انجام نميداديم.»30 غلبه بر اين موانع حركت، توسط كار و حرفه ميسر ميشود. از اين رو، بر فرد يا جامعهاي كه نميخواهد به اين وقفه و سكون تن در دهد، لازم است مهارتهاي مناسب را براي ايجاد تغيير و تبديل در مواد طبيعت و گرفتن بهرههاي مورد نياز خود از آن فراگيرد و ابداع كند. در غير اين صورت، «كسي كه آب يا خاكي بيابد اما دچار فقر باشد، خداوند او را از رحمت خويش ميراند.»31 به عبارت ديگر، كسي كه مواد و امكانات مناسب را در اختيار داشته باشد، اما مهارتهاي لازم جهت ايجاد تغيير در آنها و بهرهگيري از آنها را فرانگيرد يا بكار نگيرد، او خود خويشتن را از حركت به سوي كمال بازداشته است. پس نخستين نقش حرفه اين است كه موانع تحول مطلوب آدمي را از ميان بر ميدارد. صاحب حرفه بايد مهارتهاي خويش را در چنين چارچوب فكري قرار دهد و در اين زمينه آن را فهم كند.چنين نگرشي كه در آن، حرفه به منزله وسيلهاي جهت رفع موانع تحول و تكامل آدمي نگريسته ميشود، دعوت به نوعي عقلورزي در قلمرو حرفه است. به عبارت ديگر، مسأله مورد نظر اين است كه در چه صورتي، عمل حرفهاي فرد به عملي عقلاني تبديل ميشود. تا آنجا كه به مبادي معرفتي عمل حرفهاي مربوط ميشود، پاسخ اين سؤال آن است كه عقلاني شدن عمل حرفهاي در گرو آن است كه فرد، حرفه خود را به منزله وسيلهاي جهت هدايت و راهيابي به هدفي چون تحول و تكامل آدمي در نظر بگيرد. به همين دليل، كار و حرفه، در منابع اسلامي در چارچوبي عقلاني مور بحث قرار گرفته است. از آنجا كه فقر و محروميت، آدمي را در چنبره نيازهاي اوليه خود محصور ميكند، به منزله شرايطي تهديد كننده براي عقل محسوب شده است32 است و اگر انسان به كمك كار و حرفه ميتواند چنين شرايطي را از پيش پاي خود بردارد، پس كار و حرفه، زمينه ساز و فزاينده عقل است،33 چنانكه ترك كار و حرفه نيز زايل كننده عقل خواهد بود.34
ب ـ حرفه و تكوين هويت
حرفه نه تنها در رفع موانع تحول آدمي، بلكه در شكل دهي به هويت او نيز نقش اساسي دارد. ايفاي نقش هويت سازي توسط حرفه، به سبب تعيين كنندگي آن در شكلگيري برخي از شئون آدمي است. يكي از اين شئون، فعليت يافتن تواناييهاي انسان است. با آموختن كار و حرفهاي معين، اموري در قلمرو وجود انسان «تحقق» مييابد. همين تواناييهاي تحقق يافته است كه مهمترين محور تصور انسان نسبت به خود را تشكيل ميدهد. به عبارت ديگر، قسمت نقد هويت انسان را تواناييهاي تحقق يافته او تشكيل ميدهد.