علاوه بر فراهم آوردن پايههاي معرفتي و گرايشي براي رفتار حرفهاي، تربيت حرفهاي در گرو آن است كه وضعيت ارادي معيني نيز در اين زمنيه تحقق يابد.وضعيت ارادي مطلوب در مورد تربيت حرفهاي اين است كه در فرد، اراده معطوف به كار شكل بگيرد، به نحوي كه او نه تنها از سستي و كاهلي بگريزد بلكه خواهان مبادرت به انجام كار و فعاليت باشد. فرق است ميان كسي كه خود را ناگزير از انجام كار ميبيند و به آن تن ميدهد و كسي كه خود، خواهان كار است و از آن استقبال ميكند. آنچه در تربيت حرفهاي مطلوب است، حالت اخير است. رفتار حرفهاي، هنگامي صورت تام عمل را مييابد كه فرد با ارادهاي مثبت و مستقيم، طالب انجام آن باشد. كسي كه از روي ناگزيري به كار تن ميدهد، در واقع با ارادهاي منفي و جنبي به آن روي آورده است و همچنان كه اراده او صورت تام نيافته، عملش نيز عملي تام و تمام نيست. در چنين حالتي، رابطه فرد با كار و حرفه خويش، متضمن دوگانگي و بيگانگي است. به عبارت ديگر، فرد با كار و حرفه خود، احساس يگانگي و يكپارچگي نميكند و با تمام وجود در عرصه آن وارد نميشود. چنين عمل ناتمامي، طبيعتا در طريق بالندگي گام نميگذارد و نميتوان از فرد انتظار داشت كه در چنين زمينهاي، كار خيره كنندهاي عرضه كند و يا به نوآوري و آفرينندگي در قلمرو كار و حرفه خويش بپردازد. بنابراين، پايه ارادي مناسب در تربيت حرفهاي هنگامي صورت ميپذيرد كه فرد با ارادهاي مثبت و مستقيم به كار روي ميآورد و در نتيجه آن، با كار خود احساس يگانگي بكند و خود را در كار خويش «حاضر» بيابد. كيفيت مطلوب كار و محصول آن، و نيز نوآوري و آفرينندگي در كار، از لوازم چنين مواجههاي با كار است.شكلگيري چنين مبناي ارادي در فرد، مستقيما در اختيار مربي نيست. اراده چيزي نيست كه بتوان آن را در فرد «ايجاد» كرد، به آن نحو كه ميتوان موجب ايجاد جراحت بر پيكر او شد. در واقع، اين خود فرد است كه بايد اراده كند. اما از آنجا كه اراده ورزي براي فرد، در زمينه مناسبي از معرفتها و گرايشها ممكن و ميسر ميشود، كار تربيتي در فراهم آوردن مبناي ارادي رفتار حرفهاي، معطوف به فراهم آوردن زمينه مناسب مذكور است. به اين ترتيب، بخشي از جريان تحقق مبناي ارادي، در گرو فراهم آوردن مبادي معرفتي و گرايشي است كه پيشتر به توضيح آنها پرداختيم. هنگامي كه فرد به روشني، نقش كار و حرفه خود را در تحول دروني و شكلگيري هويت خود و تكامل و تقرب به خدا درك كند و گرايشهاي مطلوبي در رابطه با نيازهاي خود، در رابطه با ديگران و در رابطه با خدا در وي پاگرفته باشد، زمينههاي مناسب براي اراده ورزي تام و تمام در او فراهم آمده است.از اين رو، در منابع اسلامي، همواره ميان مبادي معرفتي و گرايشي با تحقق اراده و اراده ورزي، ارتباط قابل توجهي برقرار شده است. در سخني از امام علي(ع) آمده است: «سستي و كاهلي موجب تضييع است.»49 اين سخن كه دعوتي است به اراده ورزي و روي آوردن به كار و فعاليت، بر اين مبناي معرفتي مبتني است كه كار موجب تحول و تكامل آدمي است و آن را به زبان معكوس چنين اظهار كرده كه گريختن از كار و سستي ورزيدن، دستمايه ضايع كردن استعدادها و امكانات است. اين از آن رو است كه سستي ورزيدن منجر به رخوت ميشود50 و استمرار رخوت، فرد را از دست يازيدن به آرمانهايش باز ميدارد51 و توان پيروز شدن و غالب آمدن بر موانع را ميفرسايد.52 فراهم آوردن بينش مناسب در مورد نقشهايي كه كار ايفا ميكند و پي آمدهايي كه بر سستي و كاهلي بار ميشود، زمينه لازم را براي تحقق اراده ورزي در فرد بوجود ميآورد.