هر چند فراهم آوردن مبادي معرفتي، بخشي از كار را در رابطه با اميال و گرايشهاي فرد، به انجام ميرساند، اما توجه ويژه به نوع گرايشهايي كه فرد عملاً نسبت به كار و حرفه خود مييابد و فراهم آوردن صورتهاي مطلوب براي اين گرايشها نيز ضروري است. از اين رو، در منابع اسلامي گرايشهاي مطلوب و نامطلوب در ارتباط با حرفه، مستقيما مورد توجه قرار گرفته است. اين گرايشها در هر سه محور عمده، يعني گرايشهاي معطوف به خود، معطوف به ديگري و معطوف به خدا قابل توجهند. ذيلاً به ترتيب، در هر يك از اين سه محور به بررسي ميپردازيم.
در گرايشهاي معطوف به خود، زيادت خواهي، صورت نامطلوب تمايل حرفهاي است. در كتب روايي، گاه فصولي تحت عنوان «باب استحباب الاجمال في طلب الرزق» آمده، حاكي از آن كه قناعت در كسب و كار، تمايلي ستودني است. تبديل كردن حرفه، به عامل زيادتخواهي، روي آوردن به ديدگاهي ابزاري است كه در آن حرفه وسيله اندوختن و انباشتن است. شكل گرفتن چنين تمايلي، عمل حرفهاي را از صورت عملي عقلاني خارج ميسازد. در بحث از مبادي معرفتي بيان كرديم كه عقلاني شدن علم حرفهاي تا آنجا كه به مبادي مذكور مربوط ميشود، در گرو آن است كه حرفه به منزله وسيلهاي جهت هدايت و راهيابي به مقصد تلقي شود. مبادي ميلي عمل حرفهاي نيز نقش ويژه خود را در عقلاني يا غير عقلاني كردن آن ايفا ميكنند. از اين رو، در منابع اسلامي، شكلگيري تمايل زيادت خواهي، به منزله عامل تباه كننده عقل، نگريسته شده است.41
به همين سبب، مهار زدن بر ميل زيادت خواهي، يكي از ابعاد مهم تربيت حرفهاي را تشكيل ميدهد. اين امر، از جمله مستلزم آن خواهد بود كه پايههاي معرفتي چنين ميلي، متزلزل شود. زيادت خواهي ممكن است ناشي از فراموش كردن اين واقعيت باشد كه آنچه فرد به دست ميآورد، تنها دستمايه رفع نيازهاي او است. از اين رو، در منابع اسلامي كوشش فراواني مبذول شده است كه دنيا به منزله كالايي ترسيم شود كه دست به دست ميگردد و در مشت هيچكس باقي نميماند. بر اين اساس، آدمي بايد به رفع نيازها بسنده كند و بيهوده به اندوختن چيزي نپردازد كه اندوختني و ماندگار نيست.42 حضرت امير(ع) در وصيت به فرزند خويش ميگويد: «پسركم، روزيآدم دو گونه است؛ يكي آن روزي است كه تو در جستجوي آني و ديگري آن روزي كه آن در جستجوي تو است و اگر تو در پي آن نروي، آن در پي تو ميآيد، پس تلاش سالي را برگرده تلاش يك روز بار مكن... چه بسيار ديدهام جستجوگري را كه خود را به رنج ميافكند اما روزي بر او تنگ گرفته شده و نيز جستجوگري را كه ميانهرو است اما تقدير او را يار افتاده است و در هر حال، هر يك در معرض فناست.»43
ذكر اين نكته خالي از فايده نيست كه دعوت به قناعت و پرهيز از زيادت خواهي ضرورتا ملازم با كار اندك نيست. قناعت صرفا ناظر به نيازهاي شخصي است اما انگيزه فرد براي كار صرفا مبتني بر رفع نيازهاي شخصي نيست بلكه انگيزههاي ديگري نيز ميتواند در اين مورد نقش ايفا كند. بنابراين، ممكن است كسي براي ريشه كني فقر از جامعه، به كار و تلاش فراوان بپردازد اما در مورد نيازهاي شخصي، قناعت پيشه گند و به رفع آنها اكتفا كند و به زيادت خواهي روي نياورد، چنانكه حضرت امير(ع) در زندگي شخصي به حداقل اكتفا ميكرد اما در عين حال، در نخلستان خود همواره به كار ميپرداخت. بر اين اساس، نميتوان ميان دعوت به قناعت و توسعه اقتصادي، تعارضي قائل شد. توسعه اقتصادي براي رفع فقر و محروميت اقتصادي از كل جامعه است تا هنگامي كه فقر و محروميت هست، زمنيه براي كار و تلاش گسترده و فراهم آوردن توسعه اقتصادي نيز وجود دارد. تعارض قائل شدن ميان قناعت ورزي و توسعه اقتصادي، بر اين پيشفرض استوار است كه آدمي صرفا بر اساس انگيزه زيادت خواهي، به كار و تلاش ميپردازد. چنين پيشفرضي، قابل ترديد و تأمل است، به ويژه هنگامي كه سخن از تربيت حرفهاي است. تربيت حرفهاي در قلمرو اميال و گرايشها مستلزم آن است كه انگيزههاي ديگر به جز زيادت خواهي، عامل روي آوردن فرد به كار شوند.