مسأله شر از دیدگاه متکلمان

محمد حسن قدردان قراملکی

نسخه متنی -صفحه : 16/ 14
نمايش فراداده

«هم چنين اختلافات لاينحلي هست در باب اين كه آيا چنين فرايند آفرينشگرانه‏اي كه توأم با رنج و درد است مي‏تواند نمايانگر خير الهي باشد، اگر چه اين فرآيند به گونه‏اي خير نامتناهي و مطلق منتهي گردد؟»51

لاكشانتيوس مرافعه‏گر مسيحي درباره عدم جبران آلام دنيوي مي‏گويد:

«هيچ‏چيز، جبرانگر رنج و آلام انسان در اين جهان نيست در واقع اين نوعي مسامحه است كه بگوييم اين پاداش، آن مصايب را جبران مي‏كند، اين پاداش چيزي است جدا و درد و رنج سابق هم چيزي است كه جدا به هرحال بي‏سبب آن را تحمل كرده است».52

در پاسخ هاسپرز و هم‏انديشان او بايد گفت متكلمان و متألهان نمي‏خواهند با قول به ديدگاه جبران، شرور و يا شدت آلام دنيوي را ناديده بگيرند بلكه بالعكس معتقدند كه هرچه شدّت و حدّت درد و رنج بيشتر باشد به همين تناسب پاداش و اجر اخروي نيز بيشتر مي‏شود. آنچه متألهان مي‏خواهند آن را با تمام جهد و كوشش فراوان اثبات كنند عدم ناسازگاري وجود شرور در عالم با صفات كمالي الهي نظير عدالت، حكمت، جود و خير خواهي است كه به نظر مي‏رسد ادله ايشان نيز براي اثبات مدعي كافي باشد.53

فلسفه وجودي اين همه آلام و مصائب در دنيا چيست؟ علم و معرفت به پاسخ آن و يا ناشناخته ماندن آن هيچ گونه خدشه‏اي به مدعاي متكلمان (عدم ناسازگاري شرور با صفات خدا) وارد نمي‏كند.

بلي اگر مخالفان انديشه‏هاي ديني توانستند اثبات كنند كه شرور و مصائب دنيوي براي اشخاص دردمند هيچ مصلحت و خيري را ـ در دنيا يا آخرت ـ دربر ندارد، بلكه به ضرر و زيان متألمان تمام خواهد شد، در اين صورت مي‏توان بر ادعاي تعارض و تنافي مسأله شر با صفات الهي صحه‏گذاشت، لكن‏مخالفان تاكنون دليلي براين مدعاي خود ارائه نداده‏اند تامورد كنكاش قرار گيرد.

علاوه بر اين، از سوي متألهان نيز براي فلسفه وجودي شرور در عالم، غايتها و انگيزهاي مختلفي ذكر شده است كه هر چند كليت آنها نمي‏تواند مورد پذيرش قرار گيرد، اما مي‏توان آنها را به طور نسبي پذيرفت كه به مواردي از آن اشاره مي‏شود.

الف ـ شرور لازمه عالم طبيعت

به اين معني كه قسمتي از شرور عالم لازمه مادي بودن آن است مثلاً وجو آتش و آب كه احدي در خير و منافع بي‏شمار آن ترديدي به خود راه نمي‏دهد. در بعضي مواقع موجب تحقق آلام و مصايب و شروري مي‏شود. مثلاً در اثر آتش يا آب كشي مي‏سوزد يا غرق و خفه مي‏شود و يا منافع عظيمي به خاطر آتش سوزي يا سيل از دست انسان مي‏رود، با وجود اين باز كسي در آفرينش آن به خداوند اعتراض نمي‏كند، چرا كه بديهي است كه وجود آتش و آب با خطرات اندكي كه در آن دو نهفته است، همراه مي‏باشد.

ب ـ شرور لازمه تعالي روح انساني

اين نظريه به اين نكته اشاره مي‏كند كه انسان نخست بايد به اين سئوال پاسخ دهد كه غايت و هدف آفرينش و زندگي او در اين عالم مادي چيست؟ اگر هدف خداوند از زندگي انسان در اين دنيا سود جويي و كامروايي و در يك كلام خوش‏گذراني انسان در اين دنيا باشد، بايد اعتراف كرد كه اين همه كاستيها و شرور با اين غايت منافات دارد.

اما اگر هدف خداوند از اين جهان آرمگه ابدي انسان نباشد بل سكوي پرش و اوج انسان به سعادت ماوراء طبيعت باشد، در اين صورت نمي‏توان به صرف مشاهده شرور و كثريها ادعاي ناهمخواني شرور را با هدف فوق سر داد، چرا كه اصولاً غايت فوق بدون گذر از جاده محن و شدايد و فراز و نشيتهاي آن ناممكن است. بنابراين اگر خود انسان بخواهد و اهتمام ورزد به نظر مي‏رسد كه اين جهان براي پرورش و تعالي و جلا دادن روح محل مناسبي باشد. همانطور كه حكماي بزرگي از جمله ايرنائوس فيلسوف نامي سده سوم ميلادي به اين نكته اشاراتي داشتند. وي معتقد است: