از ميان پيامبران، حضرت سليمان به خاطر تمكّن و سلطنتش از همه پيامبران ديرتر به بهشت داخل ميشود.
«آخر الانبياء دخولاً الجنة سليمان بن داود لمكان ملكه».27
در روايتي از فقرا به عنوان احبا الهي ياد شده است.
«قال موسي عليهالسلام : يا ربّ من احباؤك حتي احبّهم لاجلك؟ فقال: كل فقير فقير».28
در روايتي ديگر از پيامبر صلياللهعليهوآلهوسلم نقل شده كه اكثر اهل بهشت را فقرا و اكثر اهل جهنم را اغنيا تشكيل ميدهند:
«اطلعت في الجنة فرأيت اكثر اهلها الفقراء و اطلعت في النار فرأيت اكثر اهلها الاغنياء».29
و سرانجام فقرا در قيامت محروميت خود را از نعمتهاي دنيوي چنين اعلام ميكنند:
«خدايا اهل دنيا در ماديات با همديگر مسابقه گذاشتند با زنان [كذايي] ازدواج كردند، لباسهاي نرم پوشيدند، غذاهاي آنچناني خوردند و در خانههاي كذايي ساكن شدند و از ماشينهاي مدل بالا استفاده كردند، خدايا به ما هم در اين قيامت مانند آنها عطا فرما».
خداوند متعال در استجابت دعاي آنها ميفرمايد كه هفتاد مرتبه بالاتر از آنها را به شمار عطا ميكنيم:
«ولك ولكل عبد منكم مثل ما اعطيت اهل الدنيا منذ كانت الدنيا الي ان انقضت الدنيا سيعون ضِعفا».30
مثلاً انساني كه وارد بازار ميوه فروشان ميشود و قدرت خريد بيشتر ميوهجات را ندارد و در دلش آهي از روزگار ميكشد، خداوند به هر آنچه ميبيند اما نميتواند بخرد، حسنهاي اعطا ميكند. امام صادق عليهالسلام خطاب به يكي از اصحابش فرمود:
«اما تدخل السوق؟ اما تري الفاكهة تباع؟ والشيء مما تشتهيه؟ فقلتُ: بلي، فقال عليهالسلام : اما ان لك بكل ما تراه فلاتقدر علي حسنة».31
از همه اينها مهمتر معذرت خواهي خداوند منّان از فقرا در قيامت است كه طبق روايت خداوند مانند معذرت خواهي برادر از برادر، از فقرا معذرت خواهي ميكند و در مقابل فقر فقير نعمتهاي بيكراني اعطا ميفرمايد:
«ان الله جل ثناؤه ليعتذر الي عبده المؤمن المحوج في الدنيا كما يعتذر الاخ الي اخيه الحديث».32
در اينجا بايد به اين نكته اشاره شود كه از اين روايتها تشويق به فقر به هيچ وجه استفاده نميشود، بلكه مراد روايت اين است كه اگر بنا به عللي انسان زندگي فقيرانه داشته باشد و نتواند خود را از آفت فقر ـ كه در بعضي روايتها از آن به زمينه كفر تعبير شده است ـ نجات دهد. از اين بابت نبايد خود و يا خداوند را مذمت كند، چرا كه عالم در همين دنيا خلاصه نميشود. و برفهاي زمستانه آن آب خواهد شد تا دريچه بهار زندگي براي محرومان در فرداي ديگر گشوده شود.
3. دليل عقلي
متألهان اعم از متكلمان و فلاسفه بعد از اثبات عقلي واجب الوجود از همين عنوان وصف استغنا و قدرت مطلق و همچنين علم همهدان واجب الوجود را استنتاج ميكنند، چرا كه در صورت كرانمند بودن اوصاف كمالي الهي عنوان «واجب الوجود» بر آن صدف نميكند و اين خلاف فرض است، بنابراين خداوند غني و عالم مطلق است.