مسأله شر از دیدگاه متکلمان نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

مسأله شر از دیدگاه متکلمان - نسخه متنی

محمد حسن قدردان قراملکی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

محقق طوسي در اين باره گويد:

«وجوب الوجود يدل علي سر مديته و نفي الزايد و الحاجة و علي ثبوت الجود و التمام وفوقه و الخيرية والحكمة والتجبّر».33

از سوي ديگر وقتي داعي و انگيزه ارتكاب افعال قبيح و ظلم را مورد تحليل و تجزيه قرار مي‏دهيم با دو عامل انگيزه‏اي به نام «احتياج» و «جهل» مواجه مي‏شويم، به اين معنا كه فاعلي كه مرتكب فعل قبيح و ناروايي مي‏شود بالضرورة داعي و انگيخته او به سوي فعل زشت يكي از اين دو انگيزه است، مثلاً كسي كه دزدي مي‏كند انگيزه‏اش رفع حاجت خود است و يا كسي كه از روي عصبانيّت به شخص ديگر ضرب و جرح وارد مي‏كند داعي‏اش تشفي نفس و خاموش كردن شعله آتش قلب خود است كه به آن نيازمند است، يا كسي بدون علم در حق شخص ديگر ظلم مي‏كند و بدون آگاهي مرتكب امر قبيح مي‏گردد، بنابراين انگيزه‏هاي فاعل شر به يكي از اين دو انگيزه برمي‏گردد.

از اين دو مقدمه [غني و قدرت و علم مطلق الهي و رجوع انگيزه فعل شر به دو داعي فوق] به اين رهيافت مي‏رسيم كه خداوند نمي‏تواند فاعل امر قبيح و فعل ناروا گردد، چون هيچ يك از اين دو داعي در وجود او قابل تصور نيست، چرا كه حسب ادله خداوند غني و قادر و عالم مطلق است.34

از اين رو هيچ انگيزه و توجيهي وجود ندارد كه خداوند متعال در حق مخلوقات خود از جمله انسان ـ كه گل سرسبد بوستان آفرينش است ـ ظلم وفعل قبيحي را روا بدارد. پس آنچه خود را «شر» و «ظلم» در حق بندگان مينماياند حتما در آن خير و مصلحتي نهفته است كه ما از آن غافل و بي‏خبريم.

علامه حلي در اين باره مي‏فرمايد:

«داعي و انگيزه فعل قبيح و شر در سه انگيزه «نياز» «جهل» «حكمت» خلاصه مي‏شود. اولي به اين صورت كه شخص آگاه از قبح فعل به خاطر نياز مرتكب آن مي‏شود. دومي، به اين گونه است كه شخص قادر توان ترك قبيح را دارد اما چون آگاه از قبح فعل نيست، آن را انجام مي‏دهد. سومي، به اين گونه است كه شخص هم عالم به قبح فعل است و هم نيازي به آن ندارد اما به خاطر وجود مصلحت و حكمت انجام مي‏دهد كه با آمدن مصلحت در بين فعل از قبح خارج و متصف به نيكو مي‏گردد. و چون خداوند متعال فاعل غني و عالم و حكيم است، به هيچ وجه داعي اول كه ملاك صدور فعل قبيح بود، در او متصور نيست و لذا صدور فعل قبيح از باري تعالي محال است».35 به عبارت ديگر، چون ذات خداوند متعال داراي صفات كمالي مطلق از قبيل جود، فيض، رحمت، حكمت، كرامت و غيره است و هيچ صفت نقصي مانند بخل، حسادت، تشفي خاطر و غيره در او نيست پس آنچه از آن منبع نوراني به آيينه وجود امكاني بتابد همه‏اش مطابق اصل سنخيت و مطابق عكس بامعكوس نوراني و جميل و نيكو و خير خواهانه و حكيمانه است.36 «كل يعمل علي شاكلته» «ان الله جميل و يحب الجمال».

سخن در اين مقوله وسع بيشتري را مي‏خواهد كه به همين اندازه بسنده مي‏شود. از مطالب گذشته، ضعف بعضي فلاسفه غرب چون جان هاسپرز در نقد راه حل جبران نمايان مي‏شود، وي در اين باره مي‏نويسد:

«البته شما بايد اين مطلب را براي من مستقلاً اثبات كنيد و من استدلالي در اين خصوص نديده‏ام اين كه جهان كنوني شر است، اثبات نمي‏كند كه جهان ديگري بهتر است. اين حقيقت چيزي بيشتر از اين نيست كه بگوييم مردمي كه گرسنه هستند، اثبات مي‏كند كه آنها همواره غذا خواهند داشت». 37

/ 16