بیشترلیست موضوعات مسأله شر از ديدگاه متكلمان تقرير شبهه نظريه متكلمان (جبران) تذكار چكيده ديدگاه متكلمان شر امتحان الهي شرور كيفر اعمال 2. روايتها تذكار راه حل جبران از ديدگاه مغربيان تحليل و ارزيابي توضیحاتافزودن یادداشت جدید
محقق طوسي در اين باره گويد:«وجوب الوجود يدل علي سر مديته و نفي الزايد و الحاجة و علي ثبوت الجود و التمام وفوقه و الخيرية والحكمة والتجبّر».33از سوي ديگر وقتي داعي و انگيزه ارتكاب افعال قبيح و ظلم را مورد تحليل و تجزيه قرار ميدهيم با دو عامل انگيزهاي به نام «احتياج» و «جهل» مواجه ميشويم، به اين معنا كه فاعلي كه مرتكب فعل قبيح و ناروايي ميشود بالضرورة داعي و انگيخته او به سوي فعل زشت يكي از اين دو انگيزه است، مثلاً كسي كه دزدي ميكند انگيزهاش رفع حاجت خود است و يا كسي كه از روي عصبانيّت به شخص ديگر ضرب و جرح وارد ميكند داعياش تشفي نفس و خاموش كردن شعله آتش قلب خود است كه به آن نيازمند است، يا كسي بدون علم در حق شخص ديگر ظلم ميكند و بدون آگاهي مرتكب امر قبيح ميگردد، بنابراين انگيزههاي فاعل شر به يكي از اين دو انگيزه برميگردد.از اين دو مقدمه [غني و قدرت و علم مطلق الهي و رجوع انگيزه فعل شر به دو داعي فوق] به اين رهيافت ميرسيم كه خداوند نميتواند فاعل امر قبيح و فعل ناروا گردد، چون هيچ يك از اين دو داعي در وجود او قابل تصور نيست، چرا كه حسب ادله خداوند غني و قادر و عالم مطلق است.34از اين رو هيچ انگيزه و توجيهي وجود ندارد كه خداوند متعال در حق مخلوقات خود از جمله انسان ـ كه گل سرسبد بوستان آفرينش است ـ ظلم وفعل قبيحي را روا بدارد. پس آنچه خود را «شر» و «ظلم» در حق بندگان مينماياند حتما در آن خير و مصلحتي نهفته است كه ما از آن غافل و بيخبريم.علامه حلي در اين باره ميفرمايد:«داعي و انگيزه فعل قبيح و شر در سه انگيزه «نياز» «جهل» «حكمت» خلاصه ميشود. اولي به اين صورت كه شخص آگاه از قبح فعل به خاطر نياز مرتكب آن ميشود. دومي، به اين گونه است كه شخص قادر توان ترك قبيح را دارد اما چون آگاه از قبح فعل نيست، آن را انجام ميدهد. سومي، به اين گونه است كه شخص هم عالم به قبح فعل است و هم نيازي به آن ندارد اما به خاطر وجود مصلحت و حكمت انجام ميدهد كه با آمدن مصلحت در بين فعل از قبح خارج و متصف به نيكو ميگردد. و چون خداوند متعال فاعل غني و عالم و حكيم است، به هيچ وجه داعي اول كه ملاك صدور فعل قبيح بود، در او متصور نيست و لذا صدور فعل قبيح از باري تعالي محال است».35 به عبارت ديگر، چون ذات خداوند متعال داراي صفات كمالي مطلق از قبيل جود، فيض، رحمت، حكمت، كرامت و غيره است و هيچ صفت نقصي مانند بخل، حسادت، تشفي خاطر و غيره در او نيست پس آنچه از آن منبع نوراني به آيينه وجود امكاني بتابد همهاش مطابق اصل سنخيت و مطابق عكس بامعكوس نوراني و جميل و نيكو و خير خواهانه و حكيمانه است.36 «كل يعمل علي شاكلته» «ان الله جميل و يحب الجمال».سخن در اين مقوله وسع بيشتري را ميخواهد كه به همين اندازه بسنده ميشود. از مطالب گذشته، ضعف بعضي فلاسفه غرب چون جان هاسپرز در نقد راه حل جبران نمايان ميشود، وي در اين باره مينويسد:«البته شما بايد اين مطلب را براي من مستقلاً اثبات كنيد و من استدلالي در اين خصوص نديدهام اين كه جهان كنوني شر است، اثبات نميكند كه جهان ديگري بهتر است. اين حقيقت چيزي بيشتر از اين نيست كه بگوييم مردمي كه گرسنه هستند، اثبات ميكند كه آنها همواره غذا خواهند داشت». 37