همانطوري كه بيش از اين ذكر شد اين نظريه اختصاص به عالمان اسلامي ندارد بل پيشينه آن به تاريخ قبل از ميلاد برميگردد و مورد اهتمام و پذيرش مسيحيت نيز قرار گرفته است كه اين جا به بعضي طرفداران آن اشاره ميشود:افلاطون: وي كه معتقد به خيرخواه و عادل مطلق بودن خداوند است در مواضع مختلف به دفاع از مدعاي خود پرداخته است و در صورت عدم حل اشكال شر با راههاي فلسفي از قبيل نيستي انگاري شر و شبه ثنويت،38 به راه حل «جبران» اتكا ميكند و ميگويد:«اگر عادل به تنگدستي يا بيماري يا مصيبت ديگري دچار شود همه آن مصائب سرانجام در زندگي يا پس از مرگ براي او سودمند خواهد بود، زيرا خدايان كسي را كه در راه عدالت گام برميدارد و ميكوشد از راه كسب قابليت، تا آنجا كه براي آدمي ميسر است شبيه خدايان شود، هرگز تنها نميگذارند».39افلاطون در جاي ديگر به همين راي چنين تصريح ميكند: «اگر وي [عادل] در زندگاني خود دچار فقر و بيماري و هرچيز ديگري كه مردم آن را شر محسوب ميكنند بشود اين چيزها سرانجام چه در دوره زندگاني چه پس از مرگ به حال او سودمند خواهد افتاد زيرا شك نيست كه خدايان كسي را كه طالب اتصاف به صفت عدل باشد و به وسيله پرهيزگاري تا آنجا كه براي آدمي ميسر است تأسي به صفات الهي نمايد فراموش نخواهد كرد».40افلاطون در جاي ديگر بر تفكيك بين شر و ألم تأكيد ميكند.41انجيل: «اين كه خدا قدير است و كسي را اهانت نميكند و در قوت عقل قادر است شرير را زنده نگاه نميدارد و داد مسكينان را ميدهد».42ايرنائوس: وي كه غايت زندگي بشر را تعالي روح و به تبع آن مسأله آخرت را مطرح ميكند به نوعي با نظريه جبران نيز موافقت ميكند، جان هيك با اشاره به پاسخ ايرنائوس ميگويد:«جان كلام پاسخ اين است كه لذت بيپايان سرشاري زندگي و شادياي كه، فراسوي تصور كنوني ما، و همانا تحقق يافتن نهائي حب الهي نسبت به ماست، به گونهاي آشكار همه درد و رنج و سير و سلوك طولاني حيات بشري را در جهت نيل به آن ارزشمند ميگرداند، هم در اين جهان و هم احتمالاً در جهانهاي ديگر».43ژان ژاك روسو:«آنهايي كه در روي زمين تحمل رنج نمودهاند بدون ترديد در آن جهان جبران خواهد شد».44نورمن.ال.گيسلر، وي اين اين راه حل را يكي از راه حلهاي خوب توصيف ميكند:«رنج بردن بدون تقصير، همانند رنج بردن بدون پاداش و بدون عوض نيست، اولي ضرورتا با اعتقاد به خداوند ناسازگار نيست در حالي كه دومي چنين است».45جان هرمن رندل و جاستوس باكلر، دو استاد فلسفه معاصر اين راه حل را يكي از راه حلهاي مسأله شر گزارش ميكنند:«ديدگاه مبين اين كه وجود بدي در حكم انكار نيكخواهي خدا نيست زيرا حضور بدي بر نيكي موجود ميافزايد. هر چند بدي هست، نيكياي كه خدا به جاي آن مينشاند بسيار بزرگتر و پرمايهتر است».46