تلاش های سیاسی و اجتماعی شهید آقا مصطفی خمینی

سید عباس رضوی

نسخه متنی -صفحه : 18/ 5
نمايش فراداده

از ديگر انگيزه مبارزه سياسى و اجتماعى آقا مصطفى رهايى محرومان بود آنان كه بر اثر نابسامانيهاى اجتماعى از حقوق اساسى خويش محروم مانده بودند و در نظام سلطه يوغ بردگى بر گردن داشتند و در چنبر تبعيض استعدادهايشان فرو خفته بود و مجال هماهنگ سازى خود را با ديگران نمى يافتند.

جامعه اى را مى توان جامعه اى اسلامى ناميد كه زمينه هاى رشد مادى و معنوى براى همگان فراهم باشد و همگان بتوانند به گونه عادلانه از نعمتهاى خدادادى بهره برند و استعدادهاى خود را شكوفا سازند. ايجاد جامعه برين و به دور از بى عدالتيها و محروميتهاى خودساخته از انگيزه هاى بعثت پيامبران بوده و على(ع) پايان دادن به بى عدالتى اقتصادى و گرسنگى محرومان را سبب پذيرش حكومت خود شمرده است:

(به خدايى كه دانه را شكافت و جان را آفريد. اگر اين بيعت كنندگان نبودند و ياران حجت بر من تمام نمى نمودند و خدا علماء را نفرموده بود ستمكار شكمباره را بر نتابند و به يارى گرسنگان ستمديده بشتابند رشته اين كار را از دست مى گذاشتم.)23

او عالمى بود آگاه دردمند دردآشنا. بسان ساده ترين طلاب مى زيست و با

محرومان دمساز و دمخور بود. رنج بينوايان دلش را به درد مى آورد و آرزوى بهروزى آنان را هيچ گاه از ياد نمى برد.

او در سالهاى سخت و زمستانهاى طاقت سوز از سوى امام در تكاپوى تهيه لوازم ضرورى و تهيه سوخت فقيران لحظه اى آرام نمى نشست و از برنامه هاى مبارزاتى اش از ميان بردن ريشه هاى نابرابرى و فقر و ايجاد جامعه اى علوى بود بسترى كه در آن ثروتهاى متراكم در كنار حقوق از بين رفته وجود نداشته باشد و انباشت ثروتهاى كلان در كنار محروميت عمومى به چشم نخورد.

از آن جهت مبارزه با رژيم پهلوى و را لازم مى شمرد كه ايران به سفره اى بى حفاظ براى غارت سرمايه هاى ملى تبديل شده بود و دودمان پهلوى پيرامونيان آنان پنهان و آشكار در كار به يغما بردن بيت المال بودند و جامعه به دو گروه ممتاز مترف و فقير و بى چيز تقسيم شده بود.

او توده هاى محروم را دعوت مى كرد كه به بساط آرام دزدان بيت المال حمله برند و كاخهايى را كه از دسترنج محرومان بنا شده بر سر قارونها خراب كنند و اشرافى دروغين را ابوذر وار از هم بگسلند. آن اميد امت در پى آن نبود كه مستضعفان از بقايا و سرريز سفره ثروتمندان سير شوند و منت آنان پذيرند بلكه براى محرومان حق كرامت و انسانيت مى شناخت كه بايد با قدرت و عزت حق خود را بگيرند و با عزت و سربلندى بزيند كه عزت پا نمى گيرد جز آن كه زالو صفتان به ناحق رشد كردگان و سرمايه اندوخته گان از سرير قدرت به زير كشيده شوند.

(در راه رسيدن به يك راه و روشِ على گونه و على دوست و على خواه دست به دست يكديگر بايد داد و اين بناى ستم و اين كاخها كه از ويرانى كوخها سر برداشته اند از بن بر كنند.)24

د: بايستگى تشكيل حكومت اسلامى

اسلام تنها به ارائه آرمانها و شرايع خود بسنده نكرده بلكه عينى كردن قوانين و

اجراى احكام عبادى و سياسى در جوامع اسلامى را نيز در دستور كار دارد:

(مقصد اساسى از برنامه هاى اسلام تشكيل مدينه فاضله و اصلاح فرد و اجتماع است و اين از ويژگيهاى اين كتاب آسمانى است.)25

روشن است كه دستيابى به اين آرمانهاى بلند جز در سايه به دست آوردن قدرت و حاكميت بارزترين جلوه سياست ناممكن است. سرزمينى كه مناديان ايمان و مبلغان رسالتهاى الهى از حكومت به كنار بوده و طاغوتيان و ستمكاران بر نعمت و دولت چيره باشند نمى تواند بسترى سازوار براى اجراى اسلام باشد. پاسداران دين ناگزيرند افزون بر روشن گرى پيام و ابلاغ آن در پى به دست آوردن قدرت و حكومت نيز باشند تا در سايه آن بتوانند حدود خدا را اجرا كنند و نماز و زكات را به پا دارند و عدالت و قسط را برقرار سازند. هركس اندك توجه به روح اسلام و شعارهاى پيامبران داشته باشد بايستگى مساله را در مى يابد و انكار آن برخاسته از بى توجهى به خطوط كلى و زياده روى در اجراى فروع به جاى اصول است: