پيش از آن كه به نقطه عطف دهه هشتاد بپردازيم كه در پى مهم ترين تحول اسلامى در اين قرن ظاهر شد, مايل هستيم به تتبع در برخى متون درباره نتايج طرح سكولاريستى در سطح دولت نوآورى فكرى و اجتماعى و توسعه بپردازيم, تا آن كه ورود مناسبى باشد براى اثبات اهميت راه اسلامى, در صورتى كه اسلام گرايان كار را به نيكى انجام دهند. يكى از پيشوايان نو گرايى در مورد آن چه كه مردم عرب به دست نظام هاى سكولاريستى به آن رسيدند مى گويد: (شايسته است سركوب و تهديد را فراموش نكنيم, و حالِ مردم عرب را كه در طى قرن ها سركوب آن ها را فرو مى نشاند و در درون خود هم چون نگاهبانى عمل مى كند كه او را در بند مى كشد و وجودش را خوار مى سازد. خود سانسورى جزئى از وجود انسان عرب شده است… فشار بر مردم عرب هيچ گاه شديدتر از روزگار ما نبوده است.)56
او درباره مسئوليت نخبگان نو گرايى مى نويسد: (روشن فكران مجرم هستند, زيرا با فرهنگ شان به طور جدى برخورد نكردند, و نقش خود را از روى درست كارى و مسؤوليت آن گونه كه سزاوار است انجام ندادند, و كار را به تجارت و پيش بردِ مكاسب و مناصب واگذار كردند, و هم آن ها هستند كه مانع گشايش و رشد زندگى مدنى شدند, و آن را به ضابطان و رهبران كودتاها سپردند.)57
روشن فكر ِديگرى نيز درباره نتايج دولت سكولاريستى و طرح نو گرايى آن چيزى جز تقبيح نيروهاى سركوب گر نمى يابد: (اين قوايى كه بر نسل هاى پى در پى حكومت مى كنند, كوشيده اند تا به توده ها بياموزند كه سياست اختصاص به حاكم دارد.)58
اما به لحاظ توسعه از ده ها برنامه پنج ساله و شعارهاى توسعه چيزى غير از تحكيم عقب ماندگى به جاى نمانده است, و مهم تر اين كه (عقب ماندگيِ ما موجب فزونى عقب ماندگى مى شود حتى در حالى كه شهرها و مدارس و بيمارستان ها و خيابان هايى ساخته شود كه چشم رهگذران را خيره سازد.)59
در جريان همراهى سركوب و عقب ماندگى نتيجه اى وجود نداشته جز اين كه (بر وابستگى چندين برابر افزون شد.)
با بزرگ شدن دو مشكل عقب ماندگى و وابستگى, (پديده هاى خطرناكى در جامعه عربى بروز كرد, و اين جامعه را به تفرقه و تجزيه و فقدان هويت, مانند غرب زدگى و پراكندگى تهديد مى كند.)60
درباره سرنوشت نوسازى پس از گذشت دهه هايى از حكومت سكولاريستى, (هشام شرايى) از عجز كاملى كه ما به آن مبتلا شديم سخن مى گويد براى اين كه (نوسازى در اين شرايط با همه عظمتش وسيله اى كه به عقب ماندگى جامعه و هرز رفتن توانايى هاى آن منجر مى شود.)61
در آن شرايط دوگانگى و نزاع, و در ميان شكست هاى بزرگ آرمان هاى حكومت سكولاريستى و طرح نوگرايى آن, قدرت دينى احيا گرديد و شكوفايى دوباره يافت, و مسلمانان در ايران توانستند عرصه را از جهت نظرى و عملى به دست گرفته تا طرحى نو از دولت اسلامى در اندازند.
اسلام گرايان در ايران به پيروزى رسيدند و براى نخستين با طى هفت دهه, پايگاهى عملى براى ساختار دولت اسلامى به دست آوردند; ساختارى كه از مفهومى متنازع فيه, و طرحى در دايره كشمكش هاى نظرى, به واقعيتى موجود در خارج و بر بخشى از كره زمين تبديل شد.
اكنون جريان سكولاريستى با اين موجوديت [هويت دولت اسلامى در ايران] چه برخورد فكرى مى كند و نوع سؤال ها و شبهه هايى كه پيرامون آن مطرح كرده چيست؟