معركه دفاع نظرى - سکولاریست ها و دولت اسلامی (1) نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

سکولاریست ها و دولت اسلامی (1) - نسخه متنی

خالد توفیق؛ مترجم: مصطفی فضائلی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

معركه دفاع نظرى

در آن چه گذشت آگاهى مختصرى از موضع خرده گيرانه جريان سكولاريزم ارائه داديم كه پيامى تحريك آميز دارد و بحران هاى موجود را پيچيده كرده و در حل آن ها هيچ مشاركتى نمى كند. هنگامى كه به تاريخ نزاع فكرى ميان طرف داران طرح دولت اسلامى و پيروانِ ساختار سكولاريستى در جوامع اسلامى بازگرديم در مى يابيم كه از آغاز آن بيش از چند دهه نمى گذرد, و شعور اسلامى پيش از آن در سطح امت به اضطراب و اختلافى در برابر مفهوم و طرح اين قضيه مبتلا نبود, بلكه عمده نقدى كه نوشته مى شد متوجه ايجاد تعديلى در تجربه موجود به نام خلافت يا دولت اسلامى بود.

اگر بخواهيم مسئله را از زاويه سابقه زمانى بنگريم, چند دهه در حيات تاريخى امت ها, نمى تواند به ساختار سكولاريستى دولت اسلامى مشروعيت ببخشد. پس مسلمانان در طول قرن ها با ساختار دولت اسلامى مى زيسته اند, بى آن كه مشكلى نظرى وجود داشته باشد كه به ردِّ آن بينجامد. ساختارهاى اجتهادى فراوانى كه ما شاهد آن بوده ايم ـ قطع نظر از مناقشه اى كه ما در آن ها داريم ـ همگى بر ايمان كامل به دولت اسلامى, اتفاق نظر دارند.

غير از اين هر چه باشد مصداقِ واژه هاى انقلاب و خروج عليه قدرت خلافت از زاويه ميل به تصحيح وضع موجود است, و در نتيجه اين دليل بر اصالت اصل حكومت اسلامى است.

معركه دفاع نظرى از مفهوم هويت سياسى مسلمانان و حق آنان در حكومت اسلامى, تنها چند دهه پيش, همان گونه كه ياد كرديم, پديد آمد. و اين معركه نخست با تصميمى كه (جمعيت ميهنى تركيه) در سال 1922 اتخاذ و اعلام كرد ابراز وجود كرد; تصميمى كه به جدايى ميان خلافت و سلطنت حكم مى كرد. اين تصميم كه به دو زبان تركى و عربى منتشر شد, على رغم آن كه در فضاى سلطنت (مصطفى كمال آتاترك) و طرح سكولاريستى او صادر گرديد, ردى نظرى بر اصل خلافت ارائه نداد و بيش ترين كارى كه كرد اين بود كه ميان خلافت حقيقى و خلافت صورى تفاوت قائل شد و اشاره كرد كه خلافت حقيقى شرايطى دارد كه در حال, ديگر آن شرايط موجود نيست.

آن چه پس از اين واقع شد اين بود كه در ژانويه 1924 نامه اى رسمى منتشر شد كه به الغاى خلافت عثمانى حكم مى كرد تا به دنبال آن حيات اسلامى شاهد صدمه و انقطاعى تاريخى براى چند دهه باشد.52

هنگامى كه اين مقطع زمانى را مورد توجه جدى قرار مى دهيم در مى يابيم كه تأثيرات متفاوتى بر مسلمانان داشته است كه اين بار يك ساختار فكرى متفاوت از زمان پيش از فرمان الغاى خلافت به دست آمده است.پيش از ژانويه 1924 حيات اسلامى با مشكل نظرى در برابر اصل مسئله دولت اسلامى مواجه نبود, هر چند مناقشه اى وجود داشت كه بيش تر به مصداق مربوط مى شد تا مفهوم, و در نقش امت و موضع گيرى در برابر استبداد سياسى و استبداد دينى و راه هاى باز گرداندن امت به راه اصلاح و پيشرفت همان گونه كه در دوره شكوفايى تاريخى اش بوده, بحث مى شده است.53

اين قضايا و قضايايى ديگر كه طلايه داران نهضت و بزرگان حركت بيدارگرى در جهان اسلام, عالمان و روشن فكران و رجال جامعه و انديشه, مطرح مى كنند تنها در قالب پذيرش مطلق دولت اسلامى هم چون ضرورتى اجتناب ناپذير, و قلمرو كلى حركت امت و تبلور موقعيت آن, و تعبيرى ژرف از ايمان سياسى و فكرى امت به هويت سياسى او جريان مى يافت, اين هويت سياسى امت را به سطح مسئوليت قرآنى اش بالا مى برد, و او را برمى انگيزد تا تكليف شرعى اش را بر عهده گيرد و هويت خود را نمايان سازد, و بالاخره رسالتى را كه در گسترش هدايت قرآنى در سراسر جهان بر دوش دارد ايفا نمايد.

اين وضعيت امت بود پيش از آن كه در پى نقطه عطف اخير در حالت تباين قرار گيرد; نقطه عطفى كه به طور اجمال امت را در وضعيت دو گانه ميان دو جريان قرار داد: يكى از اين دو جريان, جريانى گسترده است كه توده هاى ميليونى را در پايگاه خود گرد مى آورد, و بر ايمان خود به ضرورت دولت اسلامى باقى است, و از اين خاستگاه, به ورود در دو معركه همزمان پرداخته است كه عبارتند از: معركه دفاع نظرى از مفهوم و طرح دولت اسلامى, و معركه مبارزه عملى براى احياى عملى دولت اسلامى و برپايى مجدد آن در دنيا.

اما جريان دوم كه توانسته است جمعى از نخبگان غرب زده و دانش آموخته و روشن فكر را به خود جذب كند, به ميدان رويارويى با امت وارد شده است, و به مخالفت با پذيرفته هاى نظرى و تلاش عملى امت پرداخته است, زيرا ساختار سكولارى را براى دولت تبليغ كرده, و در عمل ساختارهاى سياسى متداول حكومت در نقاط مختلف جهان اسلام را در سايه طرح دولت ميهنى و ملى تقويت كرده, و در نتيجه به صف نظام هاى سكولاريستى موجود پيوسته است.

غرب از جهت فرهنگى و سياسى به دور از تلاش هاى سكولار سازى دولت در جهان اسلام نبوده, بلكه حركت هاى آن را جهت مى داده و تجربه هاى آن را در اختيار داشته و آن را به جلو رانده است. و شايد موضعش در اين زمينه شاخص بوده است. از (جريان هاى مهمى كه به اين امر مبادرت ورزيدند جريان (كماليه)در تركيه و (بورقيبيه) در تونس بودند, اين دو حركت در درك غرب و تحسين آن و هم كارى با آن به درجه فوق العاده و بيش از حد رسيدند. و اين به آن سبب بود كه اين دو حركت حاوى احساس شرم از ميراث اسلامى و رابطه با شرق بوده, و به تكيه بر زندگى اروپايى با همه آن چه در آن است چشم دوخته و رؤياى امكان پيدايش چنان تمدنى و پرورش آن در شرق را در سر داشته اند, و اين استعمارگر غربى را در آسايش قرار مى دهد.)54 همان گونه كه تجربه شاه در ايران و اكثريت عظيمى از نظام هاى استقلال ملى كه از دهه بيست اين قرن به بعد بر جهان اسلام حاكم گرديده اند در همين سياق قرار مى گيرند.

نزاع ميان اين دو جريان با شدت در عرصه هاى انديشه واقع شده و شديدتر از آن در عرصه حيات بوده, چون نظام هاى طرح ملى و دولت هاى ميهنى به زشت ترين انواع رويارويى و سركوبى اسلام گرايان پرداخته اند, و صدها تن از اسلام گرايان انقلابى و ده ها تن از عالمان و انديش مندان و روشن فكرانِ اسلامى را به پاى چوبه هاى دار فرستادند, و هزاران نفر را در بند نموده و امت را گاهى به طور نا آشكار و گاهى آشكارا و به صراحت در حصار سكولاريزم, هم چون راهى منحصر به فرد, قرار داده اند.

حاكميت نظام هاى سكولارى همراه گرديده است با (بحران هاى اقتصادى و سياسي… و استبدادى بودن حكومت هايى كه با جنبش ها و سازمان هاى مدنى به ستيز پرداختند.. و نوگرايى فرسايشى فاسد و اختلافات طبقاتى فزاينده, و پيروى سياسى و اقتصادى از غرب, و نابودى ارزش هاى گذشته بى آن كه ارزش هايى نو جاى گزين آن شود.)55

/ 19