توهم اسلامى كردن دولت! - سکولاریست ها و دولت اسلامی (1) نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

سکولاریست ها و دولت اسلامی (1) - نسخه متنی

خالد توفیق؛ مترجم: مصطفی فضائلی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

اگر اين متن را با متنى كه از (آرگون) گذشت, و از گستردگى پيام اسلامى و شيوع آن به پشتوانه پيروزى [امام] خمينى سخن مى گفت, پيوند دهيم, اين شيوه مى آيد تا بر حمايت از موجوديت عرب و مسلمانان, به لحاظ تمدن, سياست و فرهنگ تواناتر باشد, بى آن كه واژه هاى (پاترياكى) و (ردّه) كه شرابى از جامعه شناسى غربى به عاريت گرفته, واژه هايى كه به واسطه سلطه غرب بر عقول, همانند سلطه اش بر زمين, گسترش يافته است, از ارزش آن چيزى بكاهد! و آن گاه كه به عرصه درونى جامعه موجود مسلمانان برگرديم خواهيم ديد كه سقوط سكولاريزم و صعود اسلام (در ضمن قالب ضعف و ناكامى كلى, به لحاظ اقتصادى, اجتماعى, سياسى و نظامى قابل توجيه است, ضعفى كه نمونه هاى مختلفى دارد, نمونه هايى كه سازمان هاى عربى آن ها را تجربه كرده اند, چه از شرق و چه از غرب گرفته باشند.)18

بدين گونه, نزاع ميان دو طرح اسلامى و سكولاريستى آشكار مى گردد, نزاعى بر سر سرنوشت, كه در معركه حيات و مجراى ژرف آن برافروخته مى شود, و از قبيل مناقشات عقلى مجرد نيست كه در ميان كتاب ها محصور گردد و پيروز آن معركه تنها به موفقيت نظرى دست يابد و زيان ديده آن چيزى بيش از يك مباحثه منطقى را نباخته باشد. نه, هرگز چنين نيست, بلكه همانا ساختارهاى جنبش اسلامى وجدان امت را شكل مى دهد و دغدغه ها و نگرانى هاى وجودى امت را در زندگى و مرگ, كه كرامتش را مخدوش كرده و هستى او را تهديد مى كند, باز مى نماياند, به تعبير يكى از پژوهش گران: (جنبش هاى سياسيِ اسلاميِ معاصر, به رغم همه ويژگى هايى كه ممكن است به آن توصيف شود, در بسيارى از تعبيراتش از آن قهر اجتماعى و سياسى پرده برمى دارد كه سياست هاى عربى با شعبه هاى مختلفش به آن مداومت داشته است.)19

چه بسا اين عامل براى ما برخى موجبات خشونتى را كه سكولاريست ها در روياروييِ خود با طرح دولت اسلامى و اجراهاى آن در جهان, به آن متوسل مى شوند, تفسير و تبيين مى كند.

توهم اسلامى كردن دولت!

اگر لحن خشونت آميز مستمر نوشته هاى سكولاريزم عليه طرح و تجربه دولت اسلامى نبود مى توانستيم آن را انحرافى گذرا تلقى كنيم.

پس از به راه افتادن جنبش اسلامى در الجزاير در آگوست سال 1988, مواضع مختلفى درباره آن جنبش و نيز طرح دولت اسلامى پديد آمد, و آن گاه كه نخستين پيروزى جبهه نجات اسلامى در انتخابات شهردارى ها در 12 آوريل 1990 تحقق يافت, دوگانگى در نظريه ها افزايش يافت. اين امرى طبيعى بود, اما آن چه شگفت آور است اين است كه دولت اسلامى مورد هجوم قرار مى گيرد در حالى كه هنوز يك طرح نظرى است و واقعيت خارجى نيافته است, و هم چون ساير تجربه هاى عينى مورد قضاوت قرار گرفته و محكوم مى گردد, حال آن كه طرف داران آن حتى براى يك روز هم قدرت را لمس نكرده اند.

اين كارى است كه يكى از پژوهش گران درباره جبهه نجات اسلامى, پس از پيروزى آن در انتخابات شهردارى ها و پيش از پيروزيش در انتخابات نمايندگى انجام داد, انتخاباتى كه حكومت آن را الغا كرد, و الجزاير را در فتنه اى فرو برد كه همواره خون هاى بسيارى در آن ريخته مى شود و دستان فراوانى به آن آلوده است. مقاله اى نوشته شده كه حاوى بار خرده گيرانه است, عنوان آن (توهم اسلامى كردن دولت) است, نويسنده آن سخنش را با اين جمله آغاز مى كند: (با افزايش ميل دينى در الجزاير…, شعار دعوت به برپايى دولت اسلامى در محافل اسلام نماى الجزايرى قوت مى گيرد.)20

واژه (اسلام نمايى) در اصطلاح اينان حاوى تقبيح فراوان اسلام گرايان بوده و متضمن متهم ساختن آنان است به اين كه خود را به اسلام منسوب مى كنند در حالى كه اين انتساب غير واقعى است و اينان مدافع حقيقى اسلام نيستند; به تعبير روشن تر, هدف از به كارگيرى چنين واژه اى, رنگ منفى دادن به معنا است, به طورى كه يكى از كسانى كه به استفاده و ترويج اين واژه افتخار مى كند اشاره دارد: (پس واژه اسلام نمايى در اصطلاح ما به كارگيرى افراطى عقيده اى خاص يا موضع فكرى خاصى است. و اما كلمه اسلامى با همه سادگى به معناى موضعى است كه از دو بعد فكرى و عقلى انعطاف پذير و گشاده مى گردد.)21

بسيار خوب, اما مى پرسيم چه كسى تعيين مى كند كه اين اسلامى است و آن اسلام نمايى؟ و معيارها چيست؟ و چگونه بر تطبيق آن معيارها توافق حاصل مى شود؟

اجازه دهيد به مقاله (توهم اسلامى كردن دولت) باز گرديم تا به صراحت به اين امر اشاره كنيم كه اين مقاله حاوى انديشه هايى درست و بسيارى ملاحظات نقادانه صحيح, نسبت به آن چه كه (اسلام سياسى) ناميده مى شود, است, اما, متأسفانه, به عمد در قالب خرده گيرانه اى ريخته شده به نحوى كه همه ابعاد آن را آلوده ساخته است و اهميت انديشه هاى مفيدى را كه دربردارد, چه در مورد مفهوم حكومت اسلامى به طور عام, يا درباره تجربه اسلامى در الجزاير به طور خاص, از بين برده است.

آن چه ما را به موضع خرده گيرانه اين مقاله مطمئن مى سازد نخست اطلاقى است كه عنوان آن در بردارد, و دوم تجاوز نقد از حدود تجربه اسلامى در الجزاير به دايره اطلاق احكام كلى بدون توجه و طرح جهات اثبات آن, به طورى كه نويسنده ادعاهاى بزرگ را هم چون قضايايى مسلّم مطرح مى كند, گويى از بديهيات مورد اتفاقى سخن مى گويد كه به هيچ نظر و برهانى نيازمند نيست, مانند آن جا كه مى نويسد: (امروزه تجربه هايى وجود دارد, مانند تجربه سودان و تجربه ايران, كه شكست هميشگى اين نوع تجربه ها, و محال بودن اعاده مقطع تاريخى گذشته را موكَّد مى سازد.)22

در يك اشاره, اين عبارت ها مفاد خاص خود را در خلط ميان قضايا دارد; به طورى كه نويسنده خواننده اش را به اين توهم وا مى دارد كه تجربه اسلامى در ايران, كه در اين نوشتار مورد توجه ماست, برپا شده است در حالى كه تنها هدفش اعاده يك نمونه اى تاريخى است كه با همه اجزاى تاريخى و حتى طبيعى اش به كلى منقضى شده و گذشته است, زيرا چنين مى نويسد: (شكست اين تجربه ها, محال و غير معقول بودن اعاده يك نمونه تاريخى گذشته را موكَّد مى سازد.)23

اما مناقشه در ميزان موفقيت اين تجربه (كه البته ما مدعى بى عيبى آن نيستيم, زيرا همانند ساير تجربه هاى بشرى با مشكلات و خطاهاى بسيارى همراه است) در برنامه هاى سياسى, اقتصادى, اجتماعى و فرهنگى خود و كشف اين مناقشه از لا به لاى واقعيت هاى موجود, امورى نيست كه بتواند معيار شكست و پيروزى باشد به طورى كه نويسنده اختيار كرده و احكام و قضاوت هاى خود را در پرتو آن صادر كرده و تعميم داده است!

/ 19