بیشترلیست موضوعات سكولاريست ها و دولت اسلامى (قسمت اول) سكولاريستى كردن دولت عصر اسلام يا سكولاريزم؟ تحول بنيادين توهم اسلامى كردن دولت! تجربه اسلامِ سياسى روانِ گسسته (النفس المبتوره) معركه دفاع نظرى نقطه عطف دهه هشتاد جريان منفى تحليل ادعاها جريان هاى پديد آمده دور پندارى ها توضیحاتافزودن یادداشت جدید
(بسّام طيبى) در اين زمينه مى نويسد: (وظيفه حركت هاى دينى ـ سياسى هم چون نيروى محركه اى است كه دين را به مانند يك ايدئولوژى محرك به كار مى گيرد.)وى سپس به حكمى سلبى مى رسد و مى گويد: (پس حركت هاى دينى ـ سياسى تأثير زيادى در ناپايدارى سياسى دارند.)89درباره آن چه كه وى از آن به ويژگى سلبى اسلام هم چون عاملى ايجابى در ساختن ياد مى كند چنين مى نويسد: (اما جنبه سلبى آن در اين نهفته است كه اسلام هيچ چشم اندازِ روشنى براى ساختن آينده ارائه نمى دهد, و نيز در حل مشكلات اجتماعى و اقتصادى موجود در خاورميانه نقشى ندارند.)90اما (محمد اركون) در يك جا دست كم چهار با رتأكيد مى كند بر اين كه اسلام فقط عامل تجهيز و تحريك است, و خيزش اسلامى جارى چيزى جز اعمال اين عنصر نيست; براى مثال مى گويد: (پيام اسلامى معاصر در درجه اول به بسيج و تجهيز اجتماعى و سياسى مربوط است.)91در همين خصوص ما به نص ديگرى از نويسنده اى ديگر برمى خوريم كه از اين مكتب دور نيست, بلكه نزديك ترين نوشته به اركون به ويژه در اين متن است كه مى گويد: (جنبش هاى اسلامى با استفاده از اسلام به عنوانِ ابزارى سمبليك كه از توانايى عظيمى در تجهيز و بسيج و تحريك92 برخوردار است مى توانند نظامى از نظام ها را منهدم سازند, ولى نمى توانند نظامى نو بنا كنند, زيرا ساختن, نياز به فكر و علم و سنجش و تدبير دارد, و بنيادگرايان اسلامى انديشه يا دانشى نو ارائه نمى دهند.)93درباره فقره آخر نوشته فوق درباره توانايى هاى اسلام گرايان در ساختن نظامى نو و قابليت هاى فكرى و علمى آنان, به نويسنده اين متن مى گوييم: اگر تنها به سخن اكتفا شود شايد ما با او موافق باشيم, ليكن ما از گذر واقعيت موجودى كه همگى در آن به سر مى بريم سخن مى گوييم. پس آيا واقعاً رهبران طرح سكولاريزم در توانايى هاى فكرى و علمى برتر از اسلام گرايان هستند؟ و آيا نظام هاى اين طرح در سراسر جهان اسلام بنايى استوار ساخته اند؟ آيا بار ديگر به متون حاكى از سرانجام نظام هاى طرح سكولاريستى باز گرديم يا به آن چه گذشت اكتفا كنيم؟
دور پندارى ها
ييكى از نويسندگان گرايش سكولاريزم به مجموعه اى از (دلايل) متوسل مى شود كه به دور پندارى نزديك ترهستند تا به دليل. وى نظريه دولت اسلامى را با تعريض به شعار دولت جهانى اسلام رد مى كند, و به جاى آن از عقلانى و واقعى بودن دعوت به دولت واحد عربى سخن مى گويد.به طرف داران اين گرايش مى گوييم: هر انديشه و نظريه اى شعارهاى خاص خود را دارد كه نشانِ ميزان بلند پروازى آن است, با وجود اين واقعيت و معيار و محك است كه در مورد نظريه دولت واحد عربى مى پرسيم; پس اين دولت كجا است؟ آيا چنين دولتى ظهور يافته است و ما به آن خوش آمد نگفتيم, يا آن كه همواره (آرمانى) است همان گونه كه نويسنده خود در وصف طرح دولت جهانى اسلام بيان مى كند؟94از انواع دور پندارى ها كه به آن استناد مى شود مخالفت واقع با نظريه است, چون در اين زمينه مى خوانيم: (از آن جا كه طرح سياسى اسلام, در واقع محال است… اهدافى ديگر غير از آن چه كه ادعا مى كند آن را پنهان ساخته و مى پوشاند.)95اگر نويسنده از دشوارى ايجاد دولت اسلامى سخن مى گفت ما با او موافق بوديم, بلكه اضافه مى كرديم كه اكنون برپايى اسلام در هر تجربه اى از تجربه هاى آن در قلمرو محدود جغرافيايى, به ميزانى كه عقيده و شريعت حكم مى كند, يعنى اجراى كامل شريعت, با دشوارى شديدى رو به رو است, چه رسد به برپايى دولت اسلامى در اين سطح رفيع; يعنى اجراى شريعت كامل, در همه قلمرو جهان اسلام.در واقع ما از اين منطق در حيرتيم, چون اگر بگوييم تأسيس يك دولت اسلاميِ نمونه در سراسر جهان اسلام, متوقف بر تحقق وعده الهى و رهبرى امام معصوم تأييد شده از سوى خدا ـ يعنى رهبرى امام مهدى ـ است, از هر سويى بر ما هجوم خواهد شد, اما اگر بگوييم آن چه ما اكنون داريم تلاشى بشرى است براى احياى صورتى از اجراى اسلام در اين يا آن كشور, كه در سطح شناخت و آگاهى اسلامى و ميزان نُضج آن تحقق مى يابد و در نتيجه در معرض خطا و نقصان قرار دارد, زيرا تجربه اى بشرى و غير معصوم است, باز بر ما به خاطر آن خطاها ايراد مى گيرند, گويا از اسلام گرايان انتظار دارند كه الگويى مصون از هر خطا در عصر غيبت معصوم بيافرينند!ما هرگز مدعى عصمت نيستيم, و برپايى حكومت اسلامى كارى بشرى است كه تابعِ مبادى و ضوابط و احكام اسلام است, در نتيجه در معرض انحراف و خطا قرار دارد و به مراقبت و ارزيابى نياز دارد; همان گونه كه اجراى هر انديشه يا ايدئولوژى در عالم بشرى چنين است.در پرتو اين ملاحظه بايد با ارزيابى تجربه ايران توسط صاحب اين ديدگاه چگونه برخورد كنيم, كه در اين باره مى نويسد: (انقلاب اسلامى در ايران به فاجعه اى براى ملت ايران و روابط اعراب با ايران و براى اسلام در منطقه و جهان تبديل شد, آن گاه كه كوشيد از حدود ملى خود با شعار (صدور انقلاب) فراتر رود همان گونه كه گروه هاى سياسيِ [حتى نمى گويد اسلامى] طرف دار آن در كشورهاى عربى به عوامل ويران سازى درونى و شكست در هويت كشور و ملت تبديل شدند.)96ما هم چنان در زمينه اسلام و دولت از الگوى عملى سخن مى گوييم, از دورترين استبعادهايى كه من ديدم آن است كه روشن فكرِ تونسى (هشام جعيط) بر زبان رانده است آن گاه كه تفكر دولت اسلامى را منحصر به ايران كرده و ميان اسلام ايرانى و اسلام عربى قائل به تضاد شده است. وى مى گويد: (سرزمين هاى متمدنى كه از دولت عباسى جدا شد اسلام عربى را از اسلام فارسى متمايز ساخت. همه اسلاميان ميان خودشان مى توانند به وحدت برسند, اما قابل وحدت با اسلام فارسى نيستند.)97سخن از رابطه دولت با اسلام, و از دولت اسلامى هم چون يك طرح, ربطى به ايران يا اسلام ايرانى ندارد, بلكه دنياى عرب چندين دهه پيش از ايران به دعوت براى برپايى حكومت اسلامى پرداخته است, پس امكان در هر لحظه اى قابل تحقق است, و تعارض ميان اسلام فارسى و اسلام عربى تأثيرى در آن ندارد, زيرا امكان دولت, عرصه خاص خود را دارد.وانگهى ضرورتى ندارد كه هويت حكومت اسلامى كه براى مثال در تونس يا عراق يا سودان ظهور مى يابد به تجربه حكومت در ايران وابسته باشد, و اين وابستگى معنايى ندارد,به ويژه با تحول انديشه سياسى معاصر اسلام ـ كه قائل به تعدد هويت ها و نظام هاى حكومتى است ـ و رشد و توسعه فقه كه بر آن [انديشه سياسى متمول] استوار است.