(حاكم جامعه اسلامي مي تواند در موضوعات, بنابر مصالح كلي مسلمانان يا بر طبق مصالح افراد حوزه حكومت خود عمل كند. اين اختيار هرگز استبداد به رأي نيست, بلكه در اين امر مصلحت اسلام و مسلمين منظور شده است. پس انديشه حاكم جامعه اسلامي نيز, هم چون عمل او تابع مصالح اسلام و مسلمين است.)66
اگر مصلحت عمومي مدار حكم حكومتي است, از آن جا كه مصلحت عمومي در جامعه اسلامي با دين پيوند وثيقي دارد, ممكن است اين مصلحت با نصوص ديني كاملاً سازگار افتد كه در اين صورت نوع خاصي از حكم حكومتي را مي طلبد و ممكن است مصلحت عمومي حكمي را ايجاب كند كه شرع نسبت به آن ساكت است و در اين صورت حكم حكومتي تأسيس مي شود و در صورت سوم حتي اگر بين مصلحت عمومي و نصي در شرع تعارض افتد, ممكن است اگر مصلحت جدي در پيش باشد به تعطيلي موقت نصي منجر شود و حكم حكومتي بر مبناي مصلحت بر حكم اوليه حاكم است و اين نكته و اين توانايي براي حاكم اسلامي و احكام حكومتي, دقيقاً آن چيزي است كه از آن به ولايت مطلقه فقيه در برابر ولايت مقيده تعبير مي گردد.
هفتم: نكته آخر در اين بخش طرح پرسش هاي آغازين و مقدمه نوشتار و فرضيه پژوهش است كه آيا در نگاه ديني مصلحت مردم و مصالح عمومي مي تواند جايگاه اساسي داشته و موضوعيت يابد يا خير? و فرضيه آن بود كه (در نگاه شيعي و بر اساس مباني حضرت امام خميني(ره) مفهوم مصلحت عمومي به صورت اساسي و ريشه اي قابليت طرح و شرح و بسط را دارد.) و با توضيحات متكي بر ديدگاه هاي حضرت امام بر مبناي مصلحت, حال پاسخ گويي به آن سؤال و آزمون فرضيه كار چندان دشواري نمي نمايد و مي توان به سؤال پاسخ مثبت داد كه آري بر مبناي ديدگاه حضرت امام بحث از مصلحت عمومي به صورت اساسي جاي طرح دارد, در عين اين كه تأكيد بر خدا, دين و غايات اسلامي است.
در پايان نوشتار به عنوان محصول بحث به ويژگي هر كدام از انديشه هاي مطروحه و نقطه قوت يا ضعف ديدگاه ها اشاره مي گردد. از نتايج كلي بحث آن است كه مفهوم (مصلحت عمومي) واژه اي ريشه دار در فلسفه سياسي و به قدمت انديشه سياسي است و همين موضوع در طول تاريخ از زواياي متعدد (فلسفي, كلامي, اقتصادي و) به صور گوناگون مورد نقد و بررسي قرار گرفته است.
- از ويژگي هاي انديشه ارسطو آن است كه با يك نگرش فلسفي و بر اساس مبادي فلسفي, اين مفهوم سياسي را مورد تأمل قرار داده است. در فلسفه سياسي ارسطو (مصلحت عمومي) از آن رو كه مدار و ميزان حكومت صالح و طالح (علي رغم نوع و تعداد حكومت كنندگان) است, اهميت موضوع را در نزد اين انديشمند رسانده و اين كه حدود 25 قرن قبل انديشمندي توانسته است رابطه قانون و مصلحت, عدل و مصلحت, حاكم و مصلحت, خير و مصلحت, غايت حكومت و مصلحت و را مورد مداقه قرار دهد, نقطه قوت جدي براي اين فيلسوف تلقي مي گردد. ضعف عمده ارسطو (البته در داوري, بايد فرهنگ سياسي و اجتماعي عصر او را نيز در نظر داشت) تعريفي است كه از (شهروند) مي دهد كه با تلقي او بسياري از گروه ها و اقشار و طبقات اجتماعي (بردگان, زنان, كشاورزان و) از حقوق جدي در مسائل اجتماعي و تعيين سرنوشت محروم مي گردند و از همين جاست كه مفهوم مصلحت عمومي نزد اين صاحب انديشه گسست بر مي دارد و جايگاه واقعي اش را نمي يابد.
- از ويژگي ها انديشه آكوئيناس آن است كه درصدد برآمده تا عقل را با نقل آشتي دهد و آسمان را با زمين مرتبط كند و صبغه بحث او عمدتاً كلامي است. از نقاط قوت آكوئيناس فرض انواع چهارگانه قانون و تقرير خوب از كلام آن هاست. تميز بين حوزه اخلاق و قانون نيز دقت نظر انديشمند را مي رساند. امّا نقطه ضعف اين انديشمند آن است كه در دفاع عقلاني از همه مفاهيم ديني و مثلاً مصلحت كاملاً موفق نيست و گاهي درك سعادت معنوي را كاملاً به كليسا احاله مي كند كه خود به خود به اين بهانه مي تواند از ناحيه متوليان كليسا مصلحت عمومي مخدوش شود. خصوصاً وقتي براي شهرياران گريز از قانون را تجويز مي كند (گرچه توجيه او عدالت آن ها و است) خود به خود به حريم عموم و مصالح آن ها وارد شده و لطمه مي زند.
- از ويژگي هاي انديشه هابز آن است كه براي تبيين حكومت, قانون و مصلحت, از خصوصيات ذاتي انسان ها شروع مي كند و با يك نگاه بدبينانه به سرشت انساني, نهايتاً به توجيه حتي استبداد مي رسد. يعني با يك نگاه انسان شناسانه و فلسفي, فلسفه سياسي اش را تأسيس مي كند. هنرش در آن است كه از اختيارات بالاي حاكم و از دولت مطلقه, استدلال محكمي ارائه مي كند كه بر اساس آن در غرب ده ها سال حكومت هايي تأسيس شدند. ولي ضعفش در جنبه مفهوم مصلحت عمومي آن است كه روي هم رفته پرواي مصالح افراد را داشت و غايتش ايمني فردي و نه مصلحت جمعي بود. و از ضعف هاي ديگرش دادن اختيارات مطلقه (البته نه توتاليتري, بلكه اوتاليتري) به حاكم است بدون اين كه او مسئول و مورد مؤاخذه باشد, به دليل اين كه او طرف قرارداد نبوده است و ازهمين ناحيه نيز مصالح عموم آحاد جامعه مي تواند تهديد شود.
- از ويژگي هاي انديشه آدام اسميت آن است كه به مصلحت عمومي اولاً از نگاه و زاويه اقتصادي نگريسته و ثانياً با تأكيد بر مصلحت فردي, به مصلحت جمعي رسيده است. نقطه قوتش آن است كه به قول (ماندويل) بين (سيئات فردي) و (حسنات جمعي) پيوند و ارتباط ايجاد نموده است و رعايت حدود و حقوق ديگران و خدمت به همنوع را به حس خودخواهي بشر باز مي گرداند. از نوآوريش آن است كه اين گذار از فرد به جمع را خودكار و با هدايت دست نامرئي مي داند. نقطه ضعفش همين نكته اخير است كه يك نظريه علمي بايد در زمان و مكان و شرايط خاص حداقل قابليت ابطال داشته باشد (ابطال پذيري) و طرح عنصري كه توجيه واضح و مشخص ندارد (دست نامرئي) به نظريه علمي خلل وارد مي كند. هم چنين مجموعاً نگرش او به انسان نيز خوش بينانه نيست و با مبناي او اگر خودخواهي محور اصلي است, اگر كسي بتواند از اين غريزه غير از خدمت به خلق (مثلاً در خيانت, زور و) به دست آورد, اصل مصالح همگاني زير سؤال مي رود; به عبارت ديگر, پايه هاي توجيه توجه به مصالح ديگران لرزان است.
- ويژگي تفكر امام خميني در آن است كه به عنوان اولين متفكر شيعي در حال حاضر بر روي مفهوم مصلحت كماً و كيفاً متمركز شد. گرچه حضرتشان در بحث هاي كلامي, اصولي و فقهي بر روي اين موضوع كمتر متوقف شدند, اما در مقام حاكم اسلامي و از موضع سياست مدار شيعي, نياز به طرح مصلحت را خصوصاً در سال هاي اخير عمرشان نمودند.67 هنر حضرت امام در آن است كه (مصلحت اسلام) را كنار (مصلحت مسلمين) آورده و (مصلحت نظام) را با (مصلحت كشور) ديده و (مصالح مردم, زجر كشيده ها, پابرهنه ها و جبهه رفته ها) برايشان موضوعيت يافته است. از سويي هنرشان در آن است كه شكاف پر ناشدني بين خلق و خالق را پر كرده و حرفشان (يا خدا يا انسان) نيست, بلكه سخنشان (هم خدا و هم مردم) است و اين ها را در طول هم مي بيند, بلكه با مباني عرفاني امام, انسان به عنوان مظهر الهي و خليفه خدا مي تواند تلقي شود.
از سوي ديگر حضرت امام خميني به آن سؤال اساسي كه معمولاً در جوامع ديني راه را براي مصلحت عمومي مي بندد پاسخ داده است و آن در جايي است كه مصلحت مردم كه عقلا و متخصصين جامعه اسلامي تشخيص مي دهند, با شرع سازگار نباشد, در منظر امام, با طرح ولايت مطلقه فقيه كه حاكم داراي اختيارات حكومتي مطلقه بر مبناي مصالح عامه است, اين احكام حكومتي مي توانند مصلحت بحق مردمي را حتي به قيمت تعطيلي موقتي شرع (كه البته اين تعطيلي نيز مادام المصلحه است و ممكن است قرن ها طول بكشد) ساري و جاري نمايند.
با اين شيوه ايشان بين آسمان و زمين, خلق و خالق, شرع و عقل, نقل و عقل و بين مصلحت عمومي و تفكر ديني آشتي برقرار نموده اند. و ضمن اخذ نقاط قوت ديگران, از نقطه ضعف آن ها نيز احتراز شده است. مصلحت عامه مردم شامل قشر خاصي نيست كه مثلاً گروهي مستثنا شوند و يا فرد خاصي بر مصلحت عمومي ترجيح داده شود. ضمن اين كه به انسان نگاه بدبينانه و تنها از منظر غرايز و شرور ننگريسته و صفات زشت را محور تلاش اجتماعي و خدمات اجتماعي ندانسته است. به مردم با نگاه احترام و با حسن ظن و با اعتماد نگريسته است. و از اين رو فرضيه پژوهش, متكّا و منبع و مرجع درستي مي يابد و قابل توجيه مي شود كه (در نگاه شيعي و بر اساس مباني حضرت امام خميني(ره) مفهوم مصلحت عمومي به صورت اساسي و ريشه اي قابليت طرح و شرح و بسط را دارد.)