ميدانيم تحققّ اين مرتبه هم، چقدر مشكلات دارد تا كسي به حقيقت آن واصل شود.
بعد به مرتبؤ سوم ميرسد كه مرتبط با عالم بالاتر از عالم برزخ است يعني عالم جبروت است، مرتبه عقل است، قلب است.
در اين مرتبه حتي بعضي از چيزها نبايد در قلب عارف خطور كند. البته ميدانيم از نظر اسلام، اگر ما در قلبمان چيزي خلاف حق گذشت ولي در عمل اعمال نكرديم، خداوند ميبخشد ما را، ولي براي يك وليّ حتي خطورات و خاطراتي هم كه در درونش و اعماق قلبش ميگذرد بايد كنترل بشود.
آيا با تحقّق كامل اين مرتبه كه در آن حتي شهوات بهشتي و عقلاني هم ترك ميشود كار سلوك تمام ميشود؟ خير، بلكه بعد از آن نوبت مرتبؤ چهارم يعني مرتبؤ تنزيه روح ميرسد كه ريشه در عالم لاهوت دارد و مرتبؤ بالاتر از عالم جبروت است.
در آنجا بايد ضميرش و حتي ناخودآگاهش هم منزّه بشود از شرك، چنانكه حضرت امير در ميدان جنگ وقتي دشمن را زمين زد و او آب دهان به روي مبارك آن حضرت انداخت از كشتن او تا زمان فرو نشستن خشمش خودداري كرد و در اوج جنگ خودش را فريب نميدهد كه به بهانؤ جنگ و جهاد حتي دشمني را بكشد بلكه بلافاصله بصيرت پيدا ميكند و تذكر پيدا ميكند و حق را از باطل تشخيص ميدهد.
تا او را صرفاً براي خدا بكشد و نه آميخته با خشم و نفسانيتش يعني در باطن و ناخودآگاه خود و در صحنههاي سخت جنگ حق را از باطل و نفسانيت بخوبي تميز ميدهد.
بسياري از اوليأ در اين موارد يك حالت سكته در سلوك پيدا ميكنند ولي عارف كامل، ناخودآگاه و ضمير و روحش هم بايد تطهير بشود از شرك.
حال آيا سلوك تمام ميشود؟ نه، هنوز يك مرتبه ديگر هست و آن مرتبه سرّ است مرتبؤ سرّ، مقامي است كه پرتو ذات الهي در آن تجلي كرده و انسان را به وجود آورده زيرا انسان از نظر اسلام بعنوان يك موجود غير مادي سرّي است غيبي و يك بهرهاي است و نفخهاي از پرتو ذات خداوندي.