از آنجا كه معمولا دانشآموزان در هفتسالگى احتراز از نجاست را ياد مىگرفتهاند، بنابراين پيش از هفتسال آموزش مىديدهاند.
ج - معلم بايد شناخت و آگاهىهاى لازم را در باره خداى متعال از همان دوران كودكى به دانشآموزان خود ياد بدهد و آنان را با عظمت و كبريايىاش آشنا سازد و دعا و راز و نياز با او را تعليم داده، سعى كند آنان با خدا ارتباط برقرار سازند و او را با عظمتياد نمايند و به وى عشق بورزند. (43)
د - از مهمترين وظايف معلم اين است كه دانشآموزان خويش را با مسائل اخلاقى آشنا سازد و آنها را نصيحت و ارشاد نمايد و عملا اخلاق پسنديده دينى را در آنها پديد آورد و به طور مستمر و شايسته مراقب آنها باشد تا به انحرافات اخلاقى و كج رفتارى دچار نشوند. (44)
ه - آموزش نماز ميت و دعا براى اموات نيز جزو وظايف آموزش دينى معلم است.همچنين شايسته است معلم نمازهاى فجر، وتر، عيد فطر، عيد قربان، باران و خسوف را كه از آداب دينى و سنن پيامبر صلى الله عليه وآله است، به كودكان تعليم دهد و آنان كه نماز استسقا و دعا را ياد گرفتهاند، با خود به نماز و دعا ببرد تا در تضرع الى الله حضور داشته باشند. (45)
و - معلم بايد اصل تساوى در آموزش را رعايت كند، يعنى بين كودكانى كه اولياى آنها از بزرگان، محترمين و ثروتمنداناند و آنان كه چنين نيستند، فرقى قايل نشود. (46)
پيامبر صلى الله عليه وآله فرمود:
«ايما مؤدب ولى ثلاثة صبية من هذه الامة فلم يعلمهم بالسوية، فقيرهم مع غنيهم و غنيهم مع فقير هم، حشر يوم القيامة مع الخائنين» . (47)
ابن سحنون اين حديث را زير عنوان «ما جاء فى العدل بين الصبيان» مىآورد و سپس از حسن نقل مىكند كه گفته است:
«اگر معلم قرار داد اجرت بكند و عدالت را بين كودكان رعايت ننمايد، جزو ظلمه محسوب مىشود.» او با نقل اين كلام بعد از حديث نبوى، برداشتخود و حسن را از تعليم بالسويه كه در حديث آمده بيان مىكند; يعنى مىخواهد بگويد:
تعليم بالسويه به مفهوم رعايت عدالت در تعليم است و اين در شرايطى است كه اولياى كودكان اجرت على السوية به معلم بپردازند.ولى در شرايطى كه تساوى در اجرت نباشد، رعايت تساوى در تعليم لازم نيست.
به نظر مىرسد، اين برداشت از حديث نبوى درست نيست; زيرا اولا: در حديث، سخن از عدالت در تعليم نيست; بلكه تساوى در تعليم است.ثانيا: اجرت مساوى مطرح نيست. ثالثا: اصلا حديث در مورد شرايط نامساوى است; زيرا تساوى تعليم در بين فقير و غنى در روايت تصريح شده است و مسلم است كه تساوى تعليم در شرايط مساوى فقر و غنى چيزى نيست كه قابل ذكر و مورد تاكيد قرار گيرد.
ز - از آنجا كه اختلاط دانشآموزان دختر و پسر (بويژه آنان كه در سنين بالاترى قرار دارند) در كلاس درس ممكن است زمينه فساد اخلاقى و گناه را براى آنان فراهم سازد، معلم وظيفه دارد كه كلاسهاى دختران و پسران را جداگانه برگزار نمايد. سحنون مىگويد:
«اكره للمعلم ان يعلم الجوارى و يخلطهن مع الغلمان لان ذلك فساد لهم» (48)
گرچه ظاهر تعبير «اكره» اين است كه اختلاط دختر و پسر در كلاس درس مكروه است، ولى با توجه به تعليل «لان ذلك فساد لهم» مىتوان گفت كه مراد او عدم جواز اختلاط است، نه جواز همراه با كراهت.
4- معلم بايد برنامه ريزى كند و بر اساس نظام معقولى به تعليم و تربيتبپردازد. زمان تحصيلى دانشآموزان را از اوقات تعطيلى و فراغتشان متمايز سازد. دانشآموزان بدانند در چه ساعتى، چه درسى دارند; مثلا براى قرائت قرآن وقت مشخصى و براى كتابت و نوشتن وقت معين ديگرى و براى حساب، شعر، نحو و...هر يك ساعت مناسبى - از بر آمدن آفتاب تا نزديك ظهر - در نظر گيرد و با نظم و برنامهريزى مشخص براى آموزش دانشآموزان و ايجاد مهارتهاى لازم در آنها استفاده كند و نگذارد وقتشان بيهوده سپرى شود. (49)
اوقات تعطيلى دانشآموزان از نظر ابن سحنون، جمعه است و در اعيادى مثل عيد فطر، قربان و نظاير آن يك روز تعطيل مىشود.البته معلم در شرايطى مىتواند سه تا پنج روز هم تعطيل نمايد. (50)
5- معلمى كه عهدهدار تعليم و تربيت مىشود، در اوقات درسى دانشآموزان نبايد به كار ديگرى بپردازد; زيرا وى اجير اولياى دانشآموزان است و اين مقدار از قتبراى خود او نيست.ابن سحنون بر اين اساس مىگويد:
«معلم نبايد در وقت درس، براى تشييع جنازه و يا عيادت مريض، كلاس را ترك كند (51) و نيز حق ندارد در اين محدوده زمانى براى خود، كتاب فقه يا غير آن بنويسد. (52) البته هنگامى كه دانشآموزان مشغول نوشتن و يا املا گفتن بعضى براى بعض ديگرند و مراقبت و نظارت معلم را نياز ندارند; پرداختن به كار عملى ديگر و يا بىكار ماندن معلم منافاتى با اجير بودن او براى تدريس ندارد» . (53)