تحقیق و تقلید از دیدگاه مولانا در مثنوی معنوی

محمد فولادی

نسخه متنی -صفحه : 13/ 5
نمايش فراداده


  • صاف خواهى چشم و عقل و سمع زانكه آن تقليد صوفى از طمع عقل او بر بست از نور ولمع

  • را بردران تو پرده‏هاى طمع را عقل او بر بست از نور ولمع عقل او بر بست از نور ولمع

(3- 572/2)

و مثال مى‏آورد كه:

داستان دلكش ديگرى كه مولانا در ممثل كردن زشتى و عاقبت‏بد تقليد و نيكويى تحقيق بيان مى‏كند، ماجراى اياز (8) و سلطان محمود است.از اين قرار كه شاه روزى جانب ايوان شاهى رفت و اركان سلطنت را آنجا فراخواند و گوهرى گرانبها آورد و در كف وزير نهاد و از قيمت آن پرسيد و وزير گفت «به ارزد ز صد خروار زر» و سلطان به او گفت:


  • گفت‏بشكن، گفت چونش بشكنم نيكخواه مخزن و مالت منم

  • نيكخواه مخزن و مالت منم نيكخواه مخزن و مالت منم

شاه به او شاباش مى‏گويد و خلعتى به او مى‏بخشد و سپس گوهر را به دست‏حاجب مى‏دهد و ارزش آن را مى‏پرسد و مى‏گويد آن را بشكن و او هم از شكستن، سر باز مى‏زند و چندين نفر را اين گونه آزمايش مى‏كند:


  • اينچنين گفتند پنجه شصت امير گرچه تقليد است استون جهان هست رسوا هر مقلد ز امتحان

  • جمله يك يك هم به تقليد وزير هست رسوا هر مقلد ز امتحان هست رسوا هر مقلد ز امتحان