از ره تقليد، آن صوفى همين
«خر برفت» آغاز كرد اندر حنين
«خر برفت» آغاز كرد اندر حنين
«خر برفت» آغاز كرد اندر حنين
تو همى گفتى كه «خر رفت»
اى پسر از همه گويندگان با ذوقتر
اى پسر از همه گويندگان با ذوقتر
اى پسر از همه گويندگان با ذوقتر
باز مىگشتم كه خود او واقف است
زين قضا راضى است، مردى عارف است
زين قضا راضى است، مردى عارف است
زين قضا راضى است، مردى عارف است
مر مرا تقليدشان بر باد داد
كه دو صد لعنتبر اين تقليد باد
كه دو صد لعنتبر اين تقليد باد
كه دو صد لعنتبر اين تقليد باد