4.ويژگيهاى اهل تقليد - تحقیق و تقلید از دیدگاه مولانا در مثنوی معنوی نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

تحقیق و تقلید از دیدگاه مولانا در مثنوی معنوی - نسخه متنی

محمد فولادی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

تا اينكه نوبت‏به اياز مى‏رسد:




  • اى اياز اكنون نگويى كاين گهر
    گفت افزون زانچه تانم گفت من
    گفت اكنون زود خردش در شكن



  • چند مى‏ارزد بدين تاب و هنر
    گفت اكنون زود خردش در شكن
    گفت اكنون زود خردش در شكن



او بدون توجه به كار پنجاه شصت امير:




  • سنگها در آستين بودش شتاب
    خرد كردش، پيش او بود آن صواب



  • خرد كردش، پيش او بود آن صواب
    خرد كردش، پيش او بود آن صواب



اياز هر آنچه صواب مى‏بيند، بدون تقليد از وزير و ديگران، به كار مى‏بندد و همه بر اياز مى‏شورند كه اين چه كار زشتى بود! نمى‏دانستند كه:




  • وان جماعت جمله از جهل و عمى
    درشكسته در امر شاه را اياز



  • درشكسته در امر شاه را اياز
    درشكسته در امر شاه را اياز



چنين پاسخ آنها را مى‏دهد كه:




  • امر سلطان به بود پيش شما
    اى نظرتان بر گهر، بر شاه نه
    قبله‏تان غول است و جاده راه نه



  • يا كه اين نيكو گهر، بهر خدا؟
    قبله‏تان غول است و جاده راه نه
    قبله‏تان غول است و جاده راه نه



مولانا از اين داستان نتيجه مى‏گيرد كه:




  • اندرآ در جو سبو بر سنگ زن
    آتش اندر بود و اندر رنگ زن



  • آتش اندر بود و اندر رنگ زن
    آتش اندر بود و اندر رنگ زن



اين داستان نشان مى‏دهد كه محقق، اهل معنا و ذات است، نه صورت ظاهر; ژرف‏نگر است، نه ظاهربين.محقق راستين گرچه بايد از تجربه ديگران بهره گيرد و با ديگران مشورت كند، اما نبايد همه نگاهش به ديگران باشد و استقلال‏نظر و جرات اظهار عقيده را از دست‏بدهد و اين سخن كه «خواهى نشوى رسوا، همرنگ جماعت‏شو» كه اعتقاد و عمل بسيارى بر آن است، نزد اهل تحقيق، نكوهيده است، مگر آن جماعت‏حق باشند، كه معيار، نزد محقق «حق‏» است نه آنچه مردم مى‏گويند يا با آن مخالفت مى‏كنند.در اين داستان نيز اگر اياز همانند ديگران مقلدوار، چشم و گوش و لب و دستش به ديگران دوخته بود، نمى‏توانست كارى محققانه و جسورانه انجام دهد.اصولا تقليد، انسان را ترسو و غيرگستاخ بار مى‏آورد و تحقيق، جسارت اظهارنظر را به انسان مى‏دهد و اين - البته همان گونه كه مولانا در همين داستان اشارت دارد - احتياج به توفيق الهى و نور ربانى نيز دارد.

4.ويژگيهاى اهل تقليد

مولانا در دفترهاى شش‏گانه مثنوى ويژگى‏هايى را براى اهل تقليد برمى‏شمارد كه برخى از آنها گزارش مى‏شود.

4. 1. مقلد به اسرار و كنه موضوع پى نمى‏برد، گرچه سخنانى از مو باريك‏تر بگويد و سخنانش بظاهر مستدل ومتقن باشد; زيرا اينها از خودش نيست و خود، از حقيقت‏سخنان چيزى درنمى‏يابد:




  • زانكه تقليد آفت هر نيكويى است
    گر سخن گويد ز مو باريك‏تر
    مستى‏اى دارد ز گفت‏خود وليك
    از بر وى تا به حق راهى است نيك



  • كه بود تقليد اگر كوه قوى است
    آن سرش را زان سخن نبود خبر
    از بر وى تا به حق راهى است نيك
    از بر وى تا به حق راهى است نيك



(1- 490/2)

4. 2. ويژگى ديگر كه از ابيات بالا فهميده مى‏شود اين است كه «تقليد آفت هر نيكويى است‏» و هرچند هم بزرگ نمايد باز ارزش ندارد.

4. 3. ويژگى ديگر اهل تقليد كه مولانا در همين دفتر دوم و در ادامه همين ابيات به آن اشارت دارد اين است كه:




  • همچو جوى است او نه او آبى خورد
    آب در جو، زان نمى‏گيرد قرار
    نوحه‏گر گويد حديث‏سوزناك
    ليك كو سوز دل و دامان چاك



  • آب از او بر آب خواران بگذرد
    زانكه آن جو، نيست تشنه و آب خوار
    ليك كو سوز دل و دامان چاك
    ليك كو سوز دل و دامان چاك



(5- 491/2)

مقلد خود بهره واقعى را نمى‏برد، او مانند جوى است و سخن ديگران را به ديگران منتقل مى‏كند، او تشنه و شايق حقيقى نيست و سوز دل ندارد، اگر چه بظاهر سخن سوزناك هم بگويد.

4. 4. مولانا در ادامه، ويژگى ديگر اهل تقليد را اين گونه بيان مى‏دارد:




  • از محقق تا مقلد فرقهاست
    كاين چو داوود است و آن ديگر صداست



  • كاين چو داوود است و آن ديگر صداست
    كاين چو داوود است و آن ديگر صداست



/ 13