اى اياز اكنون نگويى كاين گهر
گفت افزون زانچه تانم گفت من
گفت اكنون زود خردش در شكن
چند مىارزد بدين تاب و هنر
گفت اكنون زود خردش در شكن
گفت اكنون زود خردش در شكن
سنگها در آستين بودش شتاب
خرد كردش، پيش او بود آن صواب
خرد كردش، پيش او بود آن صواب
خرد كردش، پيش او بود آن صواب
وان جماعت جمله از جهل و عمى
درشكسته در امر شاه را اياز
درشكسته در امر شاه را اياز
درشكسته در امر شاه را اياز
امر سلطان به بود پيش شما
اى نظرتان بر گهر، بر شاه نه
قبلهتان غول است و جاده راه نه
يا كه اين نيكو گهر، بهر خدا؟
قبلهتان غول است و جاده راه نه
قبلهتان غول است و جاده راه نه
اندرآ در جو سبو بر سنگ زن
آتش اندر بود و اندر رنگ زن
آتش اندر بود و اندر رنگ زن
آتش اندر بود و اندر رنگ زن
4.ويژگيهاى اهل تقليد
مولانا در دفترهاى ششگانه مثنوى ويژگىهايى را براى اهل تقليد برمىشمارد كه برخى از آنها گزارش مىشود. 4. 1. مقلد به اسرار و كنه موضوع پى نمىبرد، گرچه سخنانى از مو باريكتر بگويد و سخنانش بظاهر مستدل ومتقن باشد; زيرا اينها از خودش نيست و خود، از حقيقتسخنان چيزى درنمىيابد:
زانكه تقليد آفت هر نيكويى است
گر سخن گويد ز مو باريكتر
مستىاى دارد ز گفتخود وليك
از بر وى تا به حق راهى است نيك
كه بود تقليد اگر كوه قوى است
آن سرش را زان سخن نبود خبر
از بر وى تا به حق راهى است نيك
از بر وى تا به حق راهى است نيك
همچو جوى است او نه او آبى خورد
آب در جو، زان نمىگيرد قرار
نوحهگر گويد حديثسوزناك
ليك كو سوز دل و دامان چاك
آب از او بر آب خواران بگذرد
زانكه آن جو، نيست تشنه و آب خوار
ليك كو سوز دل و دامان چاك
ليك كو سوز دل و دامان چاك
از محقق تا مقلد فرقهاست
كاين چو داوود است و آن ديگر صداست
كاين چو داوود است و آن ديگر صداست
كاين چو داوود است و آن ديگر صداست