هدف در اين مقاله، نماياندن تحقيق و تقليد از ديدگاه مولانا است.ابتدا نگاهى گذرا به معناى لغوى و اصطلاحى اين دو واژه شده است كه در معناى هر دو واژه، «استحكام و قدرت و استوارى» لحاظ گرديده است. تحقيق و تقليد در جهانبينى مولانا جايگاهى ويژه دارد.مولانا معتقد است انسان بايد بكوشد تا از درجه تقليد به مقام تحقيق برسد و اگر هم در مواردى از تقليد ناچار است، بايد با تقليد، محققانه برخورد كند; بداند چه كسى شايستگى تقليد را دارد.از نظر مولانا، كسى اين شايستگى را دارد كه نور حق را نوشيده و هواهاى نفسانى را كشته باشد; از حرص و طمع بريده و از رق جهان مادى آزاد شده و به مقام پختگى رسيده باشد. در ادامه نوشتار ويژگىهاى هر كدام از اهل تقليد و تحقيق از نظر مولانا بررسى و گزارش شده است.
1.مقدمه
هدف ما در اين مقاله بررسى «تحقيق و تقليد» در مثنوى مولانا است.مولانا موضوع محقق و مقلد را در قالب داستانهاى دلكش به نمايش مىگذارد.محقق راستين را مىتوان صوفى صافى و پير كامل مولانا معرفى كرد.محقق از ديدگاه او به درجهاى مىرسد كه نور مىنوشد، از رق جهان آزاد مىگردد، از خامى به مقام پختگى مىرسد، با چشم خود مىنگرد و با گوش خود مىشنود (نه با چشم و گوش ديگران) .محقق مولانا، شوق و شيفتگى را همراه خود دارد، مىخواهد برود و بپيمايد، به جهانهاى تازه دستيابد و ايستايى و ركود در او راهى ندارد.محقق مولانا، عاشق است و اصلا عشق كارش همين است كه مقلدان را - كه عاشق حقيقى نيستند - از دايره عشق خارج كند و بگريزاند و محقق را در دايره عشق راه دهد و از همين روست كه: عشق ز اول قاتل و خونى بود تا گريزد هركه بيرونى بود (1) (4754/3) محقق از ديدگاه او ناله جماد را تصديق مىكند و پردههاى انكار حق و حقيقت از پيش چشمان او كنار مىرود و اوست كه سلطان بشر است; محقق مولانا چون نور مطلق است، از ظلمات و تاريكى و شر راهزنان طريق معرفت در امان است و همين ويژگيها است كه فرد را شايسته مقام تحقيق مىكند و براى راهنمايى و راهجويى ديگران شايسته مىگرداند و از اين جهت است كه سالكان طريق معرفت و حقيقت در ابتدا بايد از چنين راهنمايى تقليد كنند; زيرا به گفته مولانا منبع او از نور آسمان است. (2) آدمى چون بتدريج مراتب كمال را مىپيمايد و به عبارت ديگر جام معارف الهى و بشرى را بايد جرعه جرعه بنوشد تا به مقام تحقيق برسد، بناچار سالك را چارهاى از تقليد ابتدايى نيست و در آغاز كار طريقت، براى رسيدن به حقيقتبايد به محقق راستين رجوع كند و به نور او حركت كند تا خود به مرحله تحقيق برسد; اما آنچه از كلام مولانا برمىآيد اين است كه رهزنانى هستند كه حتى در شناخت محقق واقعى نيز رهزنى مىكنند و خود را در لباس محقق مىنمايانند; از اين جهت است كه مولانا ويژگيهايى را براى شناخت محقق راستين برمىشمارد كه بسيار راهگشا است. در ادامه با بهرهگيرى از داستانها و اشارات مولانا در دفترهاى ششگانه، اين موضوع را به طور گسترده گزارش خواهيم كرد.