2.معناشناسى تحقيق و تقليد - تحقیق و تقلید از دیدگاه مولانا در مثنوی معنوی نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

تحقیق و تقلید از دیدگاه مولانا در مثنوی معنوی - نسخه متنی

محمد فولادی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

2.معناشناسى تحقيق و تقليد

راغب اصفهانى در «مفردات‏» معتقد است: تقليد از «قلد» گرفته شده و به معناى «فتل‏» است و «فتل‏» به معناى بافتن و ريسيدن است كه معناى قدرت نيز در آن نهفته است. (3)

اما واژه «حق‏» در «معجم مقاييس اللغة‏» اين گونه معنا شده است: «الحاء و القاف اصل واحد يدل على احكام الشى‏ء و صحته و يقال ثوب محقق اذا كان محكم النسج، (4) حق واژه‏اى است كه دلالت‏بر استوارى شى‏ء و درستى آن مى‏كند و در عربى گفته مى‏شود «ثوب محقق‏» يعنى لباسى كه محكم بافته شده باشد.» در باره «قلد» هم كه به معناى «فتل‏» بود، همين معناى بافتن ذكر شده بود.

پيدا است كه در هر دو مورد تقليد و تحقيق، قدرت و استحكام لحاظ شده است; يعنى مقلد در تقليد و پيروى مستحكم است و محقق در رسيدن به حق و واقعيت استوار و مستحكم; كه البته استحكام و استوارى در تحقيق، ذاتى و در تقليد عرضى است.در تحقيق، عدم شك و ترديد هست و صدق و رسيدن به حاق و اوساط و ذوات امور و قرار و ثبوت و آرامش و در تقليد اين گونه نيست و مولانا هم چنانكه خواهد آمد، به اين موضوع اشاره مى‏كند.

3.انواع تقليد

تقليد و پيروى از ديدگاه عقل چهار گونه است: 1- پيروى ناآگاه از ناآگاه 2- پيروى آگاه از ناآگاه 3- پيروى آگاه از آگاه 4- پيروى ناآگاه از آگاه; با نگاهى اجمالى مشخص است كه دو گونه نخست‏باطل است; زيرا «خفته را خفته كى كند بيدار و «خفته، ناخفته كى كند بيدار» و گونه سوم هم تحصيل حاصل است و امرى است محال و تنها گونه چهارم امرى عقلانى و درست است.اين امر در ابتدا براى رسيدن به مقام تحقيق، لازم و پسنديده است، اما اين تقليد هم بايد محققانه باشد نه كوركورانه و از طرف ديگر فردى كه تقليد مى‏كند بايد سعى كند در اين مرحله نماند و خود به مقام تحقيق برسد.ابتدا بايد به وسيله كسى كه به نور حق و حقيقت رسيده، راه را بپيمايد و خود به نور برسد و آن زمان است كه خود نورى مى‏يابد كه چاه و چاله و دام و دانه را خوب مى‏شناسد و او ديگر از مقام تقليد به مقام تحقيق رسيده است و اين موضوع از مطالب مهم در جهان‏بينى مولاناست كه البته از جهان‏بينى الهى و اسلامى سرچشمه گرفته است.

3.1.تقليد كوركورانه و آفات آن

پيش از آنكه ويژگى‏هاى اهل تقليد و تحقيق را به تفصيل بيان كنيم، به چند داستان دلكش و پندآموز اشاره مى‏كنيم كه مولانا در آنها به خوبى آفات تقليد كوركورانه را بيان كرده است.

مولانا در دفتر دوم پس از بيان «ذكرهاى مقلدانه‏» و نيز قصه عيسى عليه السلام و همراه او كه اصرار در آموختن نام اعظم داشت و پرهيز عيسى عليه السلام از آموختن آن نام به او و سپس ماجراى روستايى و شيرى كه در تاريكى به طويله او رفته بود و او شب هنگام بر اساس عادت و تقليد، او را به جاى گاو مى‏پنداشت و بهره‏گيرى‏هاى زيباى مولانا از اين داستان، به داستان صوفى مسافر كه به همراه بهيمه خود به خانقاه رفته، اشارت مى‏كند و زشتى تقليد كوركورانه را به زيبايى بيان مى‏دارد; داستان از اين قرار است كه صوفى مسافر به علت‏خستگى راه، به خانقاه صوفيان مى‏رسد و مركب خود را به آخور مى‏برد و به آخوربان مى‏سپارد تا آب و علف براى او فراهم كند و خود نيز به نزد صوفيان مى‏رود تا نفسى تازه كند، اما صوفيان خانقاه كه چند روز گرسنه بوده‏اند و از جهت مال و دارايى و امكانات نيز كوتاه‏دست و ناتوان و به قول مولانا «تقصير بودند» و فقير، از روى اضطرار و گرسنگى دست‏به خرفروشى مى‏زنند و مركب و بهيمه صوفى مسافر را بدون اجازه او مى‏فروشند و غذايى فراهم مى‏آورند، اما آن صوفى مسافر كه از همه چيز غافل بود و نمى‏دانست كه اين غذا از كجا آمده و به چه قيمتى تمام شده است، شريك غذاى آنان مى‏شود.صوفيان به شكرانه اين غذا، سماع و رقص مى‏آغازند و به اشتياق و وجد مى‏پردازند و ترانه و شعر آنان با اين دم آغاز مى‏شود كه «خر برفت‏» يعنى خر آن صوفى فروخته شد و غذا آماده گرديد:

چون سماع آمد ز اول تا كران مطرب آغازيد يك ضرب گران

«خر برفت و خر برفت‏» آغاز كرد زين حراره جمله را انباز كرد (5)

(9- 538/2)

/ 13