تحقیق و تقلید از دیدگاه مولانا در مثنوی معنوی

محمد فولادی

نسخه متنی -صفحه : 13/ 7
نمايش فراداده

منبع گفتار او سوزى بود وان مقلد كهنه آموزى بود.

(7- 496/2)

گفتار محقق همانند صوت زيبا و ذاتى داوود عليه السلام است و گفتار مقلد، پژواك و بازگشت صوت داوود است و همان گونه كه كوه از صوت ديگران تقليد مى‏كند و آن را برمى‏گرداند و نقل مى‏كند، مقلد هم كارش همين است و همه‏چيزش عرضى است و از خود چيزى بالاصالة ندارد; محقق، سخنش از سوز دل است، چون از عمق جان آن را درك كرده است، اما مقلد جز كهنه‏آموزى بيش نيست; مولانا با برداشتى زيبا در ادامه همين ابيات به سخن كافر و مؤمن اشاره مى‏كند كه كافر اگر نام خدا را هم بر لب جارى كند چون از دل نمى‏گويد تاثيرى ندارد.


  • كافر و مؤمن، خدا گويد وليك آن گدا گويد خدا از بهر نان متقى گويد خدا از عين جان

  • در ميان هر دو فرقى هست نيك متقى گويد خدا از عين جان متقى گويد خدا از عين جان

(1- 500/2)

و اگر اين گفتار و لقلقه زبانى كافر و غيرمؤمن بر جانش مى‏تافت و محققانه آن سخن بر زبانش جارى مى‏گشت «ذره ذره گشته بودى قالبش‏» .

4. 5. اهل تقليد هرچند در ظاهر صاحب دولت و فر باشند، در باطن و حقيقت، آن فر را ندارند و همين نبودن فر و حقيقت در وجود آنان نشانه مقلد بودنشان است و آنها علايم كمال را در خود ندارند.


  • آن مقلد صد دليل و صد بيان چونكه گوينده ندارد جان و فر گفت او را كى بود برگ و ثمر

  • در زبان آرد ندارد هيچ جان گفت او را كى بود برگ و ثمر گفت او را كى بود برگ و ثمر

(82- 2481/5)


  • بل كه تقليد است آن ايمان او روى ايمان را نديده جان او

  • او روى ايمان را نديده جان او او روى ايمان را نديده جان او

(2450/5)

و از همين رو است كه علم مقلد و ايمان او هم عاريتى است و او بحقيقت‏خوشه غيبى را نديده و نچيده است و به كمالات تظاهر مى‏كند و چنين تظاهرى كار منافق است و اساس كار منافق هم بر تقليد استوار است; زيرامنافق، اهل ايمان را كوركورانه تقليد مى‏كند تا در ظاهر مانند آنان باشد.

4. 6. ويژگى ديگر اهل تقليد اين است كه مقلد همواره در خطر است و رهزنها راحت‏تر مى‏توانند او را رهزنى كنند، گرچه محقق هم از خطر به دور نيست ولى خطر براى مقلد بيشتر است.


  • پس خطر باشد مقلد را عظيم از ره و رهزن ز شيطان رجيم

  • از ره و رهزن ز شيطان رجيم از ره و رهزن ز شيطان رجيم

(2452/5)

و به عقيده مولانا راه رهايى از اين خطر اين است كه انسان اهل تحقيق شود و نور حق در او نفوذ كند و آن زمان است كه به سكون و آرامش اهل يقين و تحقيق و ايمان مى‏رسد و از شك رهايى مى‏يابد.


  • چون ببيند نور حق آمن شود ز اضطرابات شك او ساكن شود

  • ز اضطرابات شك او ساكن شود ز اضطرابات شك او ساكن شود

(2463/5)

از اين مطلب دو ويژگى ديگر اهل تقليد نيز نمايان مى‏شود: الف: عدم سكون و آرامش و داشتن اضطراب ب: داشتن شك و شبهه و گمان و وهم.

4. 7. ويژگى ديگر اينكه مقلد سخره و بازيچه ديگران قرار مى‏گيرد و حرف ديگران را چشم‏بسته و بدون تحقيق مى‏پذيرد و نيم‏وهمى، آنان را در گمان و شك مى‏افكند.


  • آن مقلد سخره خرگوش شد از خيال خويشتن پر جوش شد

  • از خيال خويشتن پر جوش شد از خيال خويشتن پر جوش شد

(3158/6)

مولانا در جاى ديگر مى‏گويد:


  • صد هزاران ز اهل تقليد و نشان كه به ظن تقليد و استدلالشان شبهه‏اى انگيزد آن شيطان دون درفتند اين جمله كوران سرنگون

  • افكندشان نيم‏وهمى در گمان قايم است و جمله پر و بالشان درفتند اين جمله كوران سرنگون درفتند اين جمله كوران سرنگون

(38- 2136/1)

4. 8. تقليد در نهايت رسوايى در پى دارد و اين مطلب در داستان اياز و سلطان محمود گذشت.


  • گرچه تقليد است استون جهان هست رسوا هر مقلد ز امتحان

  • هست رسوا هر مقلد ز امتحان هست رسوا هر مقلد ز امتحان