نمى دانند بلكه او و سليمان را نخستين پادشاهان و نماد قدرت و شوكت خويش مى شمرند. در دربار آنان ناتان نبى حاضر بود كه واسطه ى ارتباطشان با يهوه محسوب مى شد.(1) اين گونه اسطوره ى داوود در باورهاى ديرينه ى يهودى با انديشه ى اسلامى كه او را پيام آورى از جانب خدا مى داند، سخت متباين است.(2) بهرحال، در باورمندى به ظهور مسيحا، قوم يهود چشم به بازگشت دوران طلايى حكم فرمايى داوود دارد و از اين رو در نگاه آنان مسيحا در درجه ى نخست شاه جنگاورى هم چون داوود خواهد بود كه به يك آرزوى صددرصد قومى، يعنى برترى و سرورى يهود ـ بعنوان قوم برگزيده ى خدا ـ بر سراسر جهان ، صورت امكان خواهد بخشيد. اين انديشه، بى ترديد نمونه اى واضح از «موعود اسطوره اى» و منطبق بر بازگشت به عهد زرّين است. و اتفاقاً از همين رو بوده كه يهوديان در مواجهه با عيسى و منش صوفيانه اى كه بر آن اصرار مىورزيد، انكارش كردند و با تمسخر از پادشاهى اش پرسيدند، تا بدان جا كه او به پيلاطس حاكم رومى گفت:
آرى، من پادشاه هستم، اما پادشاهى من از اين جهان نيست. (يوحنا 18، 36) عيسى از همين رو به پيروانش اجازه نمى داد لقب «مسيح» را براى او به كار ببرند. چون او برخلاف انتظار ديرينه ى يهوديان يك فرمانده نظامى نبود كه قصد تأسيس حكومتى زمينى براى رهايى قوم يهود داشته باشد.(3)
1- شهبازى، عبدالله، زرسالاران يهودى و پارسى، مؤسسه مطالعات و پژوهشهاى سياسى، 1377 ش، ج 1، ص 311. 2- در تورات، داوود پادشاهى بى رحم و كينه توز و فاسد است. كتاب دوّم سموئيل، بويژه: 21، 4 تا 9 و 15، 16 و 12، 18 و 20، 3. 3- ميشل، توماس، كلام مسيحى، (ترجمه ى حسين توفيقى)، مركز مطالعات و تحقيقات اديان و مذاهب، قم، 1377 ش، ص 70.