شرط اسلام در ذبح کننده

احمد عابدینی

نسخه متنی -صفحه : 12/ 3
نمايش فراداده

* روايات و فعل و تقرير معصوم مورد استشهاد واقع مى شود و روايات به چند دسته تقسيم مى شوند كه روايات حلال بودن به شرط ياد خدا, بيشتر, روشن تر و به گونه اى جمع و تفصيلى براى ساير روايات است و جمع بندى, به اين گونه خواهد بود كه روايات بازدارنده به صورت ياد نكردن نام خدا و روايات حلال بودن مطلق, به صورت اطمينان از ياد نام خدا حمل مى شود و به هر حال ناسازگارى بين روايات وجود نخواهد داشت.

سپس بر فرض ناسازگارى به راههاى حل آن خواهيم پرداخت و بحث خواهد شد كه آيا ترجيحات عقلى هستند يا تعبدى و آيا ترجيح حجت بر غيرحجت, با ترجيح حجّتى بر حجّت ديگر تفاوت دارد يا خير و سرانجام خواهيم ديد كه چه نوع شهرتى مرجح خواهد بود و معلوم خواهد شد كه برابر تمام ترجيحها, ترجيح با جانب حلال بودن است.

* به بحث درباره اجماع و اصل و ريشه آن خواهيم پرداخت و گفته خواهد شد كه از نظر شيعه, اجماع, به طور مستقل حجّت نيست و اعتبار آن به قول امام و معصوم است و چون در اين مسأله روايات زيادى وجود دارد, اجماع, به خودى خود, حجت نيست, بعضى از امور اعتبارى و فلسفه احكام و… نيز در همان جا بحث خواهد شد و معلوم خواهد شد كه حكمت تحريم مردار اين است كه خون در درون بدن مى ماند و اين حكمت يا علت, ذبايح اهل كتاب را شامل نخواهد شد ,زيرا سر حيوان بريده مى شود و خونهاى حيوان خارج مى شود.

بالاخره به بخش پايانى مى رسيم كه تنها اين شبهه مطرح خواهد شد كه در صورت شك در ذبح يا ذبيحه, تنها مرجع, اصالة عدم تذكيه نيست و ممكن است اصالة عدم تذكيه با اصول ديگرى از قبيل اصل بقاء ارزش سابق , اصل ماليت و مانند آن تعارض كند.

1. اصالة الحلية

به طور معمول پيش از شروع در هر بحث فقهى, اصل يا اصولى را تأسيس و اثبات مى كنند, تا در صورت نيافتن دليل عقلى و يا شرعى و يا مخدوش بودن آنها, به آن اصل تمسك شود2.

اصلى كه در مورد خوراكيها و خوردنيها به آن تمسك مى شود, اصل حلال بودن است, يعنى اين كه قانون اوليه در مورد چيزهايى كه قابل مصرف و مناسب براى خوردن هستند, جواز خوردن و مصرف كردن است. پس تا زمانى كه دليلى بر حرام بودن خوردنِ چيزى, اقامه نشده, حلال است.

براى اثبات اين اصل به دليلهاى چهارگانه فقهى تمسك كرده اند:

1. آيات.

2. روايات.

3. اجماع شيعه بلكه تمام مسلمانها.

4. عقل

آيات

به برخى از آيات قرآن كه بر قانون حلال بودن عمومى دلالت دارند اشاره مى كنيم:

* (هو الذى خلق لكم ما فى الارض جميعاً)3

او خدايى است كه همه آنچه [از نعمتها] در زمين وجود دارد براى شما آفريد.

(ما فى الارض) عام است و شامل همه موجودات از جمله حيوانهاى خوردنى, مى شود همان گونه كه (خلق لكم) انواع تصرفها از جمله خوردن را اجازه مى دهد.

صدر المتالهين در تفسير اين آيه مى نويسد:

(الاية تقتضى ان الأصل إباحة الانتفاع بكل ما فى الأرض للإنسان الاّ ما خرج بالدليل…)4

آيه اقتضا مى كند كه نفع بردن به آنچه در زمين است براى انسان حلال باشد, مگر آنچه كه با دليل خارج شده است.

طبرسى نيز در تفسير اين آيه مى نويسد:

(و فيها ايضا دلالة على ان الأصل فى الاشياء الإباحة, لأنه ذكر انه خلق ما فى الارض لمنفعة العباد)5

اين آيه دلالت دارد كه اصل و قانون در چيزها اباحه است چون ذكر كرده كه: آنچه در زمين خلق كرده براى بهره ورى بندگان است.

البته در جاى خود توضيح مى دهيم كه واجب بودن ذبح شرعى ناسازگارى با اصالة الحلية ندارد و به بيان ديگر, حلال بودن همه چيزها ناسازگارى با ذكر شرايط خاص, براى مصرف هر يك ندارد.

* (يا ايها الناس كلوا مما فى الارض حلالا طيبا ولاتتبعوا خطوات الشيطان انه لكم عدوٌ مبين)6

اى مردم! از آنچه در زمين است حلال و پاكيزه بخوريد و از گامهاى شيطان پيروى نكنيد, چه اين كه او دشمن آشكار شماست.

در شأن نزول اين آيه گفته شده است كه چون بعضى گروههاى مشرك, از قبيل:خزاعه و بنى عامر بعضى از گونه هاى حبوبات و گوشتها را بدون دليل بر خود حرام كرده بودند, حتى تحريم آن را نزد خود به خدا نسبت مى دادند, آيه بالا براى ردّ اين عمل و تهمت ناروا نازل شد7.

دلالت آيه:هيأت(كلوا) دلالت بر وجوب دارد, ولى به طور قطع اين جا منظور وجوب خوردن نيست, چون آيه در صدد از بين بردن توهّمى است كه مشركان در مورد بعضى از چيزها داشته اند و در جاى خود گفته شده است كه امر, در مقام توهم حذر, دلالت بر وجوب ندارد, پس هيأت بر اباحه خوردن دلالت دارد.

(اكل) از نظر لغت, خوردن طعام و فرو بردن چيز جويده شده است, ولى مجازاً در هرگونه تصرفى به كار برده شده است, مانند:

(انّ الذين ياكلون اموال اليتامى ظلما)8

كسانى كه مالهاى يتيمان را به ناحق مى خورند.

(لاتاكلوا اموالكم بينكم بالباطل)9

مالهاى خودتان را در بين خود با اسباب و وسائل باطل نخوريد .

(من) در (كلوا مما فى الارض) تبعيضيه است. معناى آيه اين طور مى شود:

بعضى از آنچه را در زمين است تصرف كنيد و همان بعض براى شما كافى است.

به عبارت ديگر, همه آنچه در زمين است به مقتضاى آيه 29 سوره بقره, كه نقل شد, براى شما حلال است, ولى شما احتياج به همه آنچه در زمين است نداريد و بعضى از آنها براى شما كافى است. پس آيه دلالت ندارد كه تنها بعضى از آنها بر شما حلال است. شايد آيه بخواهد بگويد شما از تصرف تمام آنچه در زمين است, ناتوانيد, ولى آن مقدار كه مى توانيد تصرف كنيد.