مهادنه

سید علی خامنه ای

نسخه متنی -صفحه : 80/ 74
نمايش فراداده

آيه شريفه : «و لا تهنوا و تدعوا الى السلم» نيز از همين سنخ است و آن چه متعلق نهى واقع شده است، سستى در برابر دشمن و از دست دادن ثبات و احساس ضعف و زبونى و ترديد در ادامه جهاد است و دعوت به صلح به عنوان نتيجه اين ضعف و زبونى ذکر شده است. دعوت به صلح در چنين موقعيتى در حقيقت درخواست صلح از دشمن از موضع ضعف و زبونى است که بى شک امرى نخواستنى است، ليکن آن چه موجب اين گونه درخواست صلح مى شود، همان ضعف و سستى است که متعلق نهى قرار گرفته است. بنابراين در اين آيه از اصل دعوت به صلح نهى نشده است، بلکه از سستى و زبونى نهى شده است و به تبع آن از دعوت به صلح نيز نهى شده است. (بر حسب ظاهر کلام، دعوت به صلح در دايره نهى واقع نشده است بلکه به قرينه مقامى از آن نهى شده است). براين اساس حاصل مراد آيه ـوالله اعلم آن است که دچار ضعف و سستى نشويد که اين حالت شما را به درخواست صلح وادارد، و از آن استفاده مى شود که درخواست صلحى که ناشى از ضعف و سستى باشد، مبغوض شارع و بى اعتبار است. زيرا هيچ چيز مانند اين گونه درخواست ذليلانه صلح و پيشنهاد از موضعى که مناسب شاءن اسلام و مسلمين نيست، به کرامت اسلام و عزت مسلمين زيان نمى زند. اما اين کجا و حرمت دعوت به صلح به طور مطلق کجا؟ ديديم که گاه درخواست صلح از موضع قدرت و عزت است. پس همواره ضعيفان نيازمند صلح نيستند، بلکه چه بسا نيرومندانى که خواهان صلح باشند و آن را به مصلحت بدانند. مثال روشن اين مورد، پيشنهاد صلح رسول خدا(ص) به عيينه بن حصين در قبال دادن مالى فراوان به او بود، در حالى که حضرت(ص) بسيار از او نيرومندتر بودند. براساس آن چه گفته شد، آيه شريفه به طور مطلق دلالتى بر ادعاى حرمت صلحى که از آغاز به پيشنهاد مسلمانان باشد، ندارد.

آن چه برداشت ما را تاءييد مى کند، مطلبى است که به دنبال آيه آمده است و در مقام تعليل حکم نهى است. خداوند متعال پس از اين نهى مى فرمايد: «و انتم الاعلون; حال آن که شما برتريد.» در حقيقت اين علت با سستى نورزيدن و از موضع ضعف درخواست صلح نکردن، تناسب دارد و با دعوت به صلح در صورتى که ناشى از ضعف نباشد و از موضع قدرت باشد، تناسبى ندارد.