واضح است كه تاثر شخصي از شخصي ديگر فقط محدود به نقل قول نبوده و در استفاده از كتب علمي نمودار نميگردد بلكه اگر تاثير عميق باشد در غير مورد ياد شده مثلاً رفتار و عمل و در صحنه زندگي نيز خود را نمايان ميسازد و اين، كاري است كه در زندگي سياسي و اجتماعي حضرت امام(ره) رخ داده است. امام تا جايي از عرفان ابن عربي الهام پذيرفتهاند كه در نامؤ تاريخي خودشان به گورباچف كه فروپاشي و اضمحلال سيستم كمونيستي را پيشبيني كردهاند مي فرمايند:
"اگر جنابعالي ميل داشته باشيد در اين زمينهها تحقيق كنيد، ميتوانيد دستور دهيد كه صاحبان اينگونه علوم علاوه بر كتب فلاسفه غرب در اين زمينه به نوشتههاي فارابي و بوعلي سينا ـ رحمة اللّه عليهما ـ در حكمت مشأ مراجعه كنند تا ...، ديگر شما را خسته نميكنم و از كتب عرفا، بخصوص محيالدين عربي نام نميبرم كه اگر خواستيد از مباحث اين بزرگمرد مطلع گرديد...".(5)
از آنچه گذشت معلوم ميگردد مشرب عرفاني اين دو بزرگمرد در عين حال كه برگرفته از مفاهيم اصيل اسلام منبعث از قرآن كريم و سيره و كلام نبي اكرم(ص) و معصومين(ع) است، از فكر و نظريات مشاهير عرفاي اسلامي نيز بهرهها گرفتهاند. ناگفته نگذريم كه در خصوص مكتب حافظ آقاي دكتر منوچهر مرتضوي ميگويند: "حافظ را صوفي و متصوف نميتوان ناميد و عنوان عام (عارف) نيز براي نشان دادن تمام مختصات و مشخصات مكتب حافظ رسا، نيست و تنها نام و عنواني كه به هدايت صريح خود خواجه بر او و مكتبش ميتوانيم انتخاب كنيم (رند و رندي) است".(6)
حافظ/268
حافظ/311
حافظ/42
و "اگر بخواهيم نام مناسبي براي مشرب و مكتب حافظ كه امتزاجي بديع از افكار فلسفي عميق و بدبينانه و تجليات عرفاني عاشقانه و روح ملامتي و آزادمنشي قلندرانه و ذوق شاعرانه است برگزينيم نام و عنواني شايسته تر از مكتب رندي نخواهيم يافت.(7)
در اين قسمت مي خواهيم آنچه را كه از جانب حافظ شناسان پيرامون حافظ بيان شده است فهرست وار نقل كرده سپس به اختصار، محورهاي فكري حافظ را نشان دهيم.
ناقدان حافظ با توجه به ديوان غزلياتش، تصاوير كاملاً متفاوتي از حافظ ترسيم كردهاند كه بقول شهيد مطهري همه از فكر و ديد و درك ناقص است، تصاويري را كه اين بيخبران از عالم عشق و عرفان از خواجه ارائه داده اند مي توان به چهار دسته تقسيم كرد:
1ـ گروهي معتقدند كه حافظ فقط يك شاعر و يك هنرمند است و نبايد اشعار صنعتي و پر از اصطلاحات او را عرفاني دانست و نبايد محتوايش را جدي گرفت.
2ـ گروه دوم بر اين عقيدهاند كه گوناگوني حالات اشعار حافظ دليل بر اينست كه او تحت تاثير حالات مختلفه شعر گفته است. يعني هر جا كه به فكر خدا و عشق خدايي بوده اشعار عارفانه سروده و جايي كه عشق مجازي و شاهد بازي و ميخوارگي بر روح و دلش مسلط شده غزلياتي در اين باب رديف كرده است.
3ـ عدهاي ديگر اشعار حافظ را به دو دورؤ جواني و پيري تقسيم كرده و يك محدودؤ مشخصي براي هر دوره تعيين نمودهاند.