با فتح قسطنطنيه به دست عثمانى ها ( 857م / 1453ق) و به سرآمدن عمر امپراطورى روم شرقى (بيزانس)، اروپا ضمن احساس بيم بيشترى از نيروهاى مسلمانان، درصدد انتقام جويى گسترده ترى از آنان برآمد؛ لذا پس از سقوط «غَرناطه» (گرانادا) آخرين اميرنشين مسلمان اسپانيا در سال 898ق / 1492م، مسيحيان دست به شكنجه و آزار و تفتيش عقايد مسلمانان زدند و آنان را كشته و آواره ساختند (172) ، با اين كه مسلمانان تقريباً به مدت هشتصد سال در شبه جزيره ايبرى سكونت داشتند (173) .
فتح اين شبه جزيره به دست مسلمانان در ادامه فتح شمال افريقا صورت گرفت. وقتى مسلمانان در سال 711 ميلادى به اين سرزمين هجوم بردند، پادشاه ويزيگوت آن به نام رودريك در جنگ شكست خورد و مسلمانان تا سال 716 ميلادى عملاً تمام شبه جزيره را اشغال كردند. اندلس ابتدا استانى از خلافت امويان دمشق بود، سپس با سقوط اين سلسله در سال 132ق / 750م، يكى از امراى جوان اموى به نام «عبدالرحمن بن معاويةبن هشام» توانست در سال 756 ميلادى خود را حاكم مستقل اسپانيا كند.
از آن پس امويان بيش از دو و نيم قرن بر اندلس حكومت كردند و معمولاً سال هاى ميان 930 تا 1000 ميلادى را اوج جلال آنان مى شمارند. از سال 1008 روند فروپاشى دولت اموى آغاز شد و سپس يك دوره ملوك الطوايفى بين سال هاى 1009 و 1091 ميلادى حاكم گرديد كه در اين سال ها كما بيش تا سى حاكم مستقل بر اندلس حكومت كردند. اين فروپاشى حكومت مسلمانان به امراى مسيحى در شمال اسپانيا، كه تا اين زمان فقط نيمه استقلالى داشتند و خراجگذار حكومت مركزى اسلامى بودند، فرصت داد تا خود را به طور كامل مستقل كنند و سرزمين هاى تحت كنترلشان را گسترش دهند. نخستين توفيق اينان تصرف تولدو (طليطله) در سال 1085 بود. اما در چنين ايامى با قدرت يافتن دولت بسيار نيرومندى از مسلمانان بِربِر در شمال غربى افريقا به نام مرابطون بيشتر نواحى اندلس از سال 1091 تا 1145 ميلادى به دست مرابطون افتاد. از سال 1145 ميلادى امپراطورى ديگرى از مسلمانان بِربِر موسوم به موحدون جاى مرابطون را گرفت كه تا سال 1223 ميلادى به صورت دولتى دوام آورد. با اضمحلال موحدون، فتح مجدد مسيحيان شتاب گرفت و كوردوبا (قرطبه) را در سال 1236 ميلادى و سويل را در سال 1248 ميلادى تسخير كردند. با اين حال در سال 1231 ميلادى يكى از اخلاف مسلمانان عرب به تأسيس دولتى موفق شد كه به نام پادشاهى نصرى (بنى نصر) غرناطه موسوم شد و تا سال 1492 ميلادى كه غرناطه سقوط كرد در قدرت باقى ماند (174) . در روزگار دولت بنى نصر، نهضت استرداد اسپانيا در ميان مسيحيان كه از سده يازدهم ميلادى با سقوط خلافت اموى اندلس آغاز شده بود به استثناى غرناطه به نتيجه كامل رسيده بود، زيرا طليطله به سال 478ق / 1085م، و پس از آن قرطبه به سال 634ق / 1236م، و «اشبيليه» به سال 646ق / 1248م، سقوط كرد. بعد از سده سيزدهم، دو هدف اساسى كه يكى مسيحى كردن اسپانيا و ديگرى وحدت آن بود به شدت توسط مسيحيان دنبال مى شد. در اين احوال، تنها غرناطه، پايتخت دولت بنى نصر بود كه پناهگاه مسلمانانى بود كه از مقابل هجوم مسيحيان متوارى مى شدند و هم در كار ترويج علم و هنر جانشين قرطبه بود ولى اين اشعه آخرين بود كه خورشيد اسلام به حال غروب در اسپانيا پخش مى كرد. در اين هنگام در اسپانيا دو ناحيه كاستيل و ارغون (آراگون) قلمرو مسيحيان بود و ازدواج فرديناند شاه ارغون با ايزابلا ملكه كاستيل (به سال 1469م / 874 ق) اين دو كشور را يكى ساخت و دولت واحدى تشكيل شد. اين وحدت اعلام خطرى بود كه از ختم نفوذ اسلام در اسپانيا خبر مى داد. سلاطين بنى نصر قدرت مقاومت با اين خطر روزافزون را نداشتند و گرفتارى هاى خانوادگى در ميان سلاطين آخرى، وضع اين دودمان را دشوارتر و پيچيده تر كرد. اين جنگ خانمانسوز داخلى به فرديناند و ايزابلا امكان داد تا با وسيله قرار دادن «ابوعبدالله» يكى از سلاطين بنى نصر كه به اسارت آنها درآمده بود ضربت نهايى را به مسلمانان وارد سازند. سرانجام سپاه كاستيل در دوم ژانويه 1492م / 898ق، وارد غرناطه شد و صليب را به جاى هلال بر برج هاى شهر برافراشت و ابوعبدالله، سلطان شكست خورده غرناطه با ديدگانى اشكبار «قصرالحمراء» (كاخ سرخ) را براى هميشه ترك كرد (175) .