اكنون، بر آنيم كه ببينم آيا در ميان فقيهان و عالمان، چه از پيشينيان و يا پسينيان، ديدگاه جواز را كسى به روشنى پذيرفته و به آن فتوا داده است،يا خير؟
بر اساس تحقيق و كند و كاوى كه به عمل آورديم،در ميان فقيهان،اين ديدگاه طرفدارانى دارد كه بازگو مىكنيم:
1.شيخ طوسى در تبيان،تفسير آيه 15 از سوره مباركه بقره مىنويسد:
«و معنى قوله تعالى:ثم اتخذتم العجل من بعده و انتم ظالمون.
اى اتخذتموه إلهاً لان بنفس فعلهم لصورة العجل لا يكونون ظالمين لان فعل ذلك ليس بمهظور و انما هو مكروه.»13
معناى آيه كه مىفرمايد:«شما پس از موسى گوساله را گرفتيد و شما ستمگريد»،اين است كه شما گوساله را به خدايى گرفتيتد.
آنان، با ساختن مجسمه گوياله،ستمگر شمرده نمىشوند؛زيرا كه ساختن آن حرام نيست،تا با انجام آن،ستم صادق باشد،بلكه مكروه است.
شيخ طوسى، پرسشى مطرح مىكند:
پيامبر اكرم(ص)چهره نگران و مجسمه سازان را لعنت كرده و اين،دليل حرام بودن آن عمل است،پس چه گونه مجسمه سازى حرام نيست؟
پاسخ مىدهد.«و ما روى عن النبى صلى اللّه عليه و آله و سلم:انه لعن المصورين معناه.من شبه اللّه بخلقه او اعتقد فيه انه صورة فلذلك قدر الحذف فى الآية كان قال:اتخذتموه إلهاً.»
آنچه از پيامبر روايت شده كه چهره گران و مجسمه سازان را لعنت كرده،معنايش آن است كه:كسى كه خدا را به خلق مانند كند،يا در مورد خدا به صورت و جسم عقيدهمند باشد[نه تنها مجسمه سازى مراد باشد]از اين روى،در آيه مورد بحث،حذف و اضمار فرض شده: اتخذتم العجل - يعنى اتخذتموه الهاً.
با توجه به اينكه فرقى بين مجسمه گوساله و ديگر جانداران نيست، برابر با اجماع مركب،نظر شيخ،جايز بودن ساخت مجسمه جانداران خواهد بود.شايد گفته شود:شيخ طوسى در كتاب نهاية حكم به حرام بودن مجسمه سازى داده و با توجه بع اين كه گروهى نگارش نهايه را پس از تبيان مىدانند،پس آخرين رأى شيخ همان خواهد بود كه در نهاية آمده است.
پاسخ آن است كه برابر تحقيق و كند و كاوى كه انجام دادهايم،اگر تبيان جزئ آخرين نوشتههاى شيخ و نهاية جزئ نخستسن نگارشها نباشد، واپس بودن تبيان از نهاية امر روشنى است،چنانكه به شرح در اصل مقاله تحقيق شده است.
2.امين الاسلام طبرسى،در مجمع البيان در تفسير آيه ياد شده،همان ديدگاه شيخ را در تبيان برگزيده است. روشن است كه عالم بزرگ و صاحب نظرى مانند طبرسى كه در كتابهاى فقهى آراء او مورد توجه قرار گرفته،به تقليد از شيخ چنين مطلبى را اختيار نمىكند،بلكه هماهنگى و برابرى دو رأى است و نه تقليد و پيروى.آقا بزرگ تهرانى و ديگران نيز،توچه به فتواى شيخ طوسى و طبرسى مبنى بر جايز بودن مجسمه سازى داشتهاند كه سخنان آنان را همراه با نقد، در اصل مقاله نقل كرديم.
3.حسن بن احمد بن عبد الغفار،ابو على فارسى از علماى پيشين، همين رأى را برگزيدهاند و ما احتمال قوى مىدهيم كه امين الاسلام طبرسى و شايذ شيخ طوسى، از رأى او اثر پذيرفته باشند.
4.شيخ مرتضى انصارى،در مكاسب، پس از حكم به حرام بودن ساخت مجسمه جانداران، عبارتى آورده است كه با نظر به آن عبارت و دقت در آغاز و پايان آن،گروهى خواستهاند استفاده كنند كه شيخ انصارى نيز،اگر بر مجسمه سازى مفسده اى ،مانند:همانندى به آفريدگار،ترويج شرك و بت پرستى بار نشود،آن را جايز مىداند. اصل عبارت شيخ در مكاسب، و ديدگاه هاى شرح كنندگان آن در اصل مقاله (/ 207)بررسى شده است .
5.شيخ محمد جواد مغنيه در فلسفات اسلاميه 14،در بحث «الفقهاء و التجديد»مجسمه سازى را با عنوان:
«مشكلة التماثيل»مطرح مىكند و در نتيجه، حكم مىكند:اگر بر مجسمه سازس هدفهاى نامشروعى مانند ترويج بت پرستى بار نشود،بلكه براى هدفهاى درست و در خور پذيرش و خردمندانه باشد،ساختن آن جايز است.
6.شهيد مطهرى،در هنگام بحث از نقش مقتضيات زمان در استنباط احكام، به جايز بودن مجسمه سازى در اين عصر گرايش دارد.15
يادآورى:در بين فقهاى معاصر و بعضى از محققان و نويسندگان، بويژه پس از طرح مسأله نقش دو عنصر زمان و مكان توسط امام، قدس سره،گروهى قول به جايز بودن را تقويت كردهاند، هر چند از نظر عملى، فتوا به احتياط دادهاند.16
دانش و خرد بشرى، از درك ملاك پارهاى از احكام و آيينهاى اسلامى ناتوان است و تنها مدرك بر جايز،واجب و حرام بودن بخشى از احكام،تنها نصّ و تعبدّ و در پى علت حكم بر آمدن و به جست و جوى ملاك و...برخاستن در اين گونه احكام و حكم و داورى برابر فهم بشرى مردود است.
و اما در احكامى كه براى سامان دهى دنياى مردم قرار داده شده و به طور طبيعى بر اساس يك سلسله معيارهاى خردمندانه در خور فهم براى بشر،استوار است.
در اين گونه از احكام، جست و جوى ملاك و حكم و داورى بر اساس بود و يا نبود معيار،امرى است جايز و بى اشكال. حكم مجسمه سازى و نقاشى، از احكام تعبد+ى محض اسلامى نيست،تا راه ملاك يابى آن بر روى عقل بسته و ناممكن باشد،بلكه از آن سلسله احكامى است كه معيار در خور درك عقلى و يا عقلايى دارد.
از اين روى،فقها به پيروى از روايات، در مقام حكم به حرام بودن،تنها به بحث از روايات و اجماع بسنده نكردهاند،بلكه معيار آن را مورد توجه قرار داده و در نتيجه حكم را بسته به علت حكم دانستهاند.
آنچه در روايات و سخنان فقيهان،به عنوان علت حرام بودن مجسمه سازى و نقاشى، بيان شده،عبارت است از:
1.بسان آفريدههاى خداوند آفريدن و كار خدايى كردن:«يشب+هون بخلق الله»و يا«يضاهون خلق اللّه.»
2.همانندى با خدا و ادعاى خدائى كردن:«من مثل مثالاً.»و يا«من صدَر صدره.»
3.كار شگفتانگيز كردن كه از كلمات شيخ انصارى استفاده مىشود.
4.همانندى با بت پرستان و مشركان.
5.ترويج شرك و بت پرستى.