را بر بنى قريظه حكم قرار داد و سعد بر اساس شريعت محمدى صلى الله عليه و آله حكم كرد و من حكم انتخاب كردم همان طور كه برادرم رسول خدا صلى الله عليه و آله حكم قرار داده بود.
آيا سؤ ال ديگرى داريد تا پاسخ گويم ؟ آن قوم ساكت و خاموش ماندند و بعضى به بعضى ديگر گفتند، والله راست مى گويد، سپس از هر طرف فرياد بر آمد.
يا اميرالمؤ منين ! التوبه ، التوبه ، يعنى ما پشيمان نادم هستيم و توبه مى كنيم .
با سخنرانى اميرالمؤ منين على عليه السلام هشت هزار نفر از سپاه خوارج توبه كرده از عقيده باطل خويش برگشتند. و از عمل خويش پشيمان شدند و جماعت خوارج را رها و ميدان جنگ را ترك كردند.
فقط چهار هزار نفر به جنگ با اميرالمؤ منين عليه السلام اصرار داشته ، مقاومت كردند.
اميرالمؤ منين على عليه السلام با لشكر خويش به نزديك آنان آمد، عبدالله بن وهب رئيس آن قوم به مقابل لشكر خود ايستاد و گفت :
اى ياران ! آگاه باشيد كه على بن ابى طالب عليه السلام و اصحاب او از دين خدا خارج شدند عمروعاص و ابوموسى اشعرى را حكم خويش قرار دادند و حال اين كه خداى تعالى فرمود:
اتبع ما اوحى اليك من ربك . ^(125) و من احسن من الله حكما لقوم يوقنون . ^(126) الا له الحكم و هو اسرع الحاسبين . ^(127) مردى از اصحاب اميرالمؤ منين فرياد زد: اى دشمن خدا! خاموش باش و در مقابل اميرالمؤ منين على عليه السلام سخت ياوه نگو، آيا مى دانى كه اميرالمؤ منين على عليه السلام ، داماد مصطفى صلى الله عليه و آله و برادر رسول خدا صلى الله عليه و آله و پسر و عم و وصى اوست ؟ اميرالمؤ منين فرمود: او را آزاد بگذاريد تا هر چه در دل دارد بگويد.
از جانب ديگر حرقوص بن زهير از رؤ ساى خوارج گفت :
يا على ! ما با تو و يارانت با نيت خالص و قربة الى الله و براى ثواب و پاداش آخرت برگزيديم و صبر و پايدارى مى كنيم تا به فوز جنت نايل شويم .
اميرالمؤ منين على عليه السلام رو به ياران كرد و فرمود:
آيا مى دانيد زيان كارترين انسان كدام است ؟ الذين ضل سعيهم فى الحياة الدنيا و هم يحسبون انهم يحسنون صنعا. ^(128) به خدا سوگند اهل نهروان از اين جمله اند.
دو طرف در مقابل يكديگر صف آرايى كردند، و ابتداء جنگ انفرادى آغاز كردند، خوارج در آغاز كار از ياران على عليه السلام هشت نفر را شهيد كردند.
مردى به نام اخنس اعيزار كه در جنگ صفين در ركاب على عليه السلام بود به لشكر اميرالمؤ منين عليه السلام حمله كرد، و صفوف لشكر را شكافت و جمعى را زخمى و مجروح نمود.
على عليه السلام چون او را چنين جسور ديد، به سويش شتافت . او با شمشير به على عليه السلام حمله كرد، على ضربتى بر او وارد كرده به جهنم فرستاد.
آن گاه حرقوص بن زهير با شمشيرش به على عليه السلام حمله كرد تا به آن حضرت آسيبى برساند اما حضرت به او مهلت نداد و بر بيضه او ضربتى سخت زد. اسب همان طور او را با همان حالت به آخر ميدان برد و در گوشه اى بر زمين انداخت و او در آن جا جان سپرد.
پسر عم حرقوص به نام مالك بن وضاع به ميدان آمد، و به دنبالش عبدالله بن وهب راسبى رئيس خوارج آمد و