اميرالمؤ منين عليه السلام چون از تسليم و اطاعت آنان ماءيوس شد، با سواران خويش به جانب نهروان حركت كرد، به نزديكى نهروان رسيد، سوارى از جانب نهروان مى آمد، على عليه السلام پرسيد: از خوارج چه خبر دارى ؟ گفت : آن جماعت چون شنيدند با لشكرى قوى به سوى آنان مى آيى از نهروان عبور كرده ، گريختند.اميرالمؤ منين فرمود: آيا آنان را ديدى از نهروان عبور كردند.گفت : آرى ديدم .اميرالمؤ منين فرمود: نه اين چنين نيست ، به خدايى كه محمد مصطفى صلى الله عليه و آله را فرستاد، اين جماعت از نهروان عبور نمى كنند، غير از ده نفر، همه كشته و هلاك مى شوند و از اصحاب من هم كمتر از ده نفر شهيد مى شوند. اين عهدى معهود و قضاى مكتوب است .اميرالمؤ منين در نهروان فرود آمد، در حالى كه خوارج شمشير كشيده و در مقابل لشكر على عليه السلام ايستادند و شعار لا حمك الا لله مى دادند.على عليه السلام فرمود: من هم منتظر حكم الله هستم ، سپس لشكر خويش را صف آرائى كرد. بار ديگر عبدالله بن عباس را فرمود تا در ميان دو صف بايستد و از آنان بخواهد چه مى گويند و چه مى خواهند؟ عبدالله بن عباس به نزد لشكر آنان ايستاد و گفت :اى قوم ! چرا با على بن ابى طالب عليه السلام دشمنى مى كنيد و به جنگ او برخاسته ايد، چرا در بين اصحاب آن حضرت اختلاف و تفرقه به پا كرديد . گفتند: اى ابن عباس ! چرا حله يمانى و لاس لطيف به تن كردى ما براى جنگ آمديم و لباس رزم پوشيديم .عبدالله گفت : لباس را فرو گذاريد و علت مخالفت و مخاصمت با اميرالمؤ منين على عليه السلام را بيان كنيد.گفتند: على بن ابى طالب عليه السلام را بگو بيايد تا شرح حال بگوييم .اميرالمؤ منين عليه السلام سخنان آن جماعت را شنيده بر اسب نشسته در مقابل آنان ايستاد و سلامى گفت .سپس فرمود: اى مردم ! من على بن ابى طالبم ، چرا در حق من دشمنى روا مى داريد، و به محاربه و جنگ قيام كرده ايد؟ گفتند: دليلى چند موجب مخالفت با شما شد؛ اول اين كه : در جنگ جمل وقتى پيروز شديم اجازه ندادى از اهل بصره و اصحاب جمل اسير بگيريم و اموال آنان را به غنيمت بگيريم .دوم اين كه : در صفين در زمان نوشتن پيمان نامه ، به تقاضاى معاويه كه خواستار حذف نام اميرالمؤ منين على عليه السلام شد موافقت كردى و نام اميرالمؤ منين را محو ساختى ، اگر تو اميرالمؤ منين و خليفه بر حق بودى چرا نام خويش را پاك كردى ؟ سوم : در امرى كه حق تو بود حكميت قرار دادى ، چرا درباره خلافت و حقانيت خويش حكم و داور منصوب كردى ؟ اميرالمؤ منين هر يك را چنين جواب نيكو داد:اگر اهل بصره را اسير نگرفتم چون رسول صلى الله عليه و آله خدا بعد از فتح مكه ، زن و فرزند آنان را اسير نكرد و اموال آنان را به غنيمت نگرفت ، در حالى كه اهل مكه مشرك بودند، ولى اهل بصره مسلمان و من اسير گرفتن زن و فرزند مسلمان و غنيمت كردن اموال آنان را جايز ندانستم .اما گفتيد نام خويش را در پيمان نامه پاك كردم . مى دانيد در صلح حديبه وقتى ابوسفيان به كلمه رسول الله صلى الله عليه و آله اعتراض كرد آن حضرت نام رسول الله صلى الله عليه و آله را حذف كرد و نام مبارك محمد صلى الله عليه و آله را نوشت و من با تاءسى از پيامبر در پيمان حكميت به دنبال اعتراض معاويه نام اميرالمؤ منين را حذف كردم و على بن ابى طالب عليه السلام را به جايش نوشتم .اين كه مى گويد چرا در اين كار حكم قرار دادى ، بدانيد محمد مصطفى صلى الله عليه و آله ، سعد بن معاذ