مخالفت خريت بن راشد با على عليه السلام - جنگ های امام علی(علیه السلام) در پنج سال حکومت نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

جنگ های امام علی(علیه السلام) در پنج سال حکومت - نسخه متنی

محمد بن علی ابن اعثم؛ مترجم: احمد روحانی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

مال بصره را از كجا گرفتى و در كجا خرج كردى ، تفضيل آن را مكتوب كن . والسلام .

عبدالله بن عباس وقتى نامه اميرالمؤ منين على عليه السلام را خواند و از مضمون آن آگاهى يافت ، دلتنگ و ناراحت شد جوابى براى اميرالمؤ منين عليه السلام نوشت و اعلام كرد يا على عليه السلام ، كس ديگرى براى امارت بصره بفرست من خودم را كنار مى كشم .

اميرالمؤ منين عليه السلام چون نامه عبدالله را خواند و از دلتنگى او آگاه شد نامه اى ملاطفت آميز برايش نوشت و انواع مهربانيها كرد و او را به مسئوليت و امارت باز گرداند. عبدالله بن عباس نيز از على عليه السلام شاد شد و به كار خويش ادامه داد.

مخالفت خريت بن راشد با على عليه السلام

پيش از جنگ صفين اميرالمؤ منين على عليه السلام شخصى به نام خريت بن راشد را بر امارت شهر اهواز گمارد تا آن ولايت را ضبط و به امور مسلمين بپردازد.

بعد از حكميت تحميلى و مراجعت اميرالمؤ منين على عليه السلام به كوفه ،خريت بن راشد از حكم حكميت با خبر شد و به مخالفت با اميرالمؤ منين پرداخت او با پول بيت المال لشكرى تدارك ديد و مردم را به بر كنارى على عليه السلام و بيزارى و برائت از او خواند، همچنين عده زيادى را هم عقيده خود ساخته به عصيان و طغيان پرداخته .

چون اين خبر به على عليه السلام رسيد يكى از بهترين اصحاب خويش به نام معقل بن قيس رياحى را احضار و با چهار هزار نفر از سواران كوفه به سوى خريت بن راشد فرستاد.

وقتى معقل به اهواز رسيد، خريت بن راشد با چند هزار نفر سواره و پياده به مقابل او صف آرايى كرد.

معقل پرسيد خريت بن راشد كجاست ؟ به نزد من آيد با او سخنى دارم .

خريت با شنيدن صداى معقل از صف بيرون آمد و گفت منم خريت ، چه مى خواهى ؟ ^(119)معقل گفت : چرا بر اميرالمؤ منين على عليه السلام ياغى شدى و مردم را به بيزارى و برائت از او ترغيب مى كنى ؟ و حال اين كه تو بهترين و صميمى ترين دوستان او بودى و على عليه السلام انواع لطف ها در حق تو مى كرد.

خريت گفت : چرا على عليه السلام در كارى كه در اختيار او بود حكميت انتخاب كرد.

معقل گفت : واى بر تو! آيا مسلمان هستى ، من سر اين مسئله با تو بگويم .

خريت گفت : بلى مسلمانم ، اگر حجتى دارى بيان كن .

معقل گفت : اگر به مراسم حج روى و در حرم صيدى را بكشى كه خداوند نهى فرموده و از على بن ابى طالب عليه السلام حكم آن مسئله را بپرسى و او بر اساس شريعت نبوى جواب گويد آيا به فتواى او راضى مى شوى ؟ خريت گفت : آن فتوى را از على عليه السلام مى پذيرم و يقين دارم كه حكم خدا را بيان كرده است چون از رسول خدا شنيدم فرمود، على فقيه ترين و عالم ترين در بين شماست .

معقل گفت : چگونه او را اعلم الناس وافقه الناس مى دانى اما حكم او را منكر مى شوى !

خريت گفت : هيچ آفريده اى را نمى شناسم كه حق او حكم دادن باشد.

معقل : اى خريت ! لجاجت نكن ، چون تو بر همه علوم آگاه نيستى و حال اين كه على بن ابى طالب عليه السلام عالم ترين ماست ، ما به دستورات و احكام او راضى . مطلع هستيم ؟ از خدا بترس و بين مسلمانان اختلاف و تفرقه ايجاد نكن همان گونه كه قبلا از معتمدين على عليه السلام بودى اكنون هم از موافقين او باش و هر چه گويد مخالفت نكن .

خريت : هرگز راضى نمى شوم ، بين من و على بن ابى طالب عليه السلام فقط شمشير حاكم است .

سپس به معقل بن قيس و يارانش حمله كرد، دو لشكر به هم در آميختند.

چون قصد معقل بن قيس كشتن خريت بن راشد بود، به او حمله كرد و شمشيرى بر سرش زد و بر زمين انداخت و او را كشت .

حملات اهل كوفه بر اهل اهواز از بنى ناجيه بيشتر شد، بسيارى كشته و عده اى متوارى و جمعى اسير شدند، معقل اسيران و سر خريت را برداشت به سوى كوفه حركت كرد تا نزد اميرالمؤ منين على عليه السلام رسيد و آنچه اتفاق افتاد بيان كرد.

/ 136