مالك اشتر در جستجوى عمروعاص - جنگ های امام علی(علیه السلام) در پنج سال حکومت نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

جنگ های امام علی(علیه السلام) در پنج سال حکومت - نسخه متنی

محمد بن علی ابن اعثم؛ مترجم: احمد روحانی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

آن دو به نزد اميرالمؤ منين على عليه السلام آمده و گفتند:

يا ابا الحسن ! مرتبه فضيلت و شرافت و علو شاءن تو بر كسى پوشيده نيست و معاويه مردى است بى دين و دنيا طلب كه جمعى سفيه ، جاهل و طماع را به گرد خود جمع كرده و به جنگ تو آمده است ، هر روز خون جمعى از مسلمانان ريخته مى شود، ما به نصيحت معاويه رفتيم و او را نصيحت ها گفته ايم . معاويه گمان مى كند قاتلان عثمان در نزد تو و در لشكر تو هستند، آنان را از تو مى طلبد، اگر كشندگان عثمان را نزد معاويه بفرستى ، آتش فتنه خاموش مى شود و معاويه ديگر بهانه اى براى جنگ ندارد، و به حكم مسلمانان تن مى دهد.

اميرالمومنين فرمود:

اى اصحاب رسول خدا صلى الله عليه و آله ! معاويه مرد زيرك و مكارى است . همه مى دانند، روزى كه عثمان را كشتند و من حاضر نبودم و نمى دانم قاتل عثمان كيست ، اگر شما كشندگان عثمان را مى شناسيد، بگوييد تا من تحويل معاويه دهم .

آن دو گفتند: شنيده ايم محمد بن ابى بكر، عمار بن ياسر و مالك اشتر و عدى بن حاتم طائى عمروبن حمق خزاعى ، و...در سراى او داخل شدند و بر وى زخم زدند.

اميرالمؤ منين على عليه السلام گفت :

برويد و آن جماعت را بياوريد، تا تحويل معاويه دهم .

ابوهريره و ابودرداء نزد آن جماعت رفتند و گفتند: شنيديم شما عثمان را كشتيد. اميرالمؤ منين على عليه السلام ما را فرموده تا شما را بگيريم و نزد معاويه بفرستيم .

چون اين خبر در لشكر اميرالمؤ منين على عليه السلام منتشر شده ، هزار نفر اجتماع كرده و شمشير كشيده و گفتند:

اى ابوهريره و اى ابودرداء! روز قتل عثمان مهاجر و انصار و همه صحابه كبار در مدينه حاضر و خاموش بودند و او را يارى ندادند، زيرا كه بر قانون شريعت رفتار نمى كرد، عمال و امراء او در حق مردم ظلم روا مى داشتند، تا سينه ها پر از كينه شد و از هر طايفه اى جمعى كثير بر او شوريدند. عايشه و طلحه و زبير متفقا آتش فتنه را دامن زدند. نخستين كسى كه بر بام خانه عثمان رفت طلحه بود. عثمان در اين زمان از معاويه استمداد كرد و از او كمك خواست ، ليكن معاويه او را اجابت نكرد و يارى نداد اگر معاويه به او كمك مى كرد عثمان كشته نمى شد، پس در اين صورت همه ما در كشتن عثمان شريك هستيم ، و معاويه از بى خردى و نادانى شما آگاه بود و شما را به اين اباطيل فريب داد.

ابوهريره و ابودرداء از شنيدن اين سخنان متحير و حيران ، از لشكر على عليه السلام بيرون رفتند، در راه به همديگر مى گفتند اين كار به آسانى به پايان نرسد و آتش فتنه با صلح و سازش فرو ننشيند.

آنان به نزد معاويه رفتند، آنچه از اصحاب اميرالمومنين عليه السلام شنيدند به او گفتند و كيفيت ماجرا را تقرير كردند.

سپس از نزد معاويه خارج شده به شهر حمص نزد عبدالرحمن بن غنم اشعرى ، فقيه اهل شام ساكن شدند و واقعه خويش را نقل كردند.

عبدالرحمن گفت :

از شما دو نفر صحابه مصطفى صلى الله عليه و آله تعجب مى كنم كه در زمان قتل عثمان در مدينه حضور داشتيد و ديديد مهاجر و انصار حاضر بودند ولى هيچ كسى او را يارى نكرد.

چگونه به نزد على عليه السلام رفتيد و قاتلين عثمان را از او مطالبه كرديد!

مالك اشتر در جستجوى عمروعاص

چون از وساطت ابوهريره و ابودرداء فايده اى اصل نشد، روز ديگر لشكرها آماده و در مقابل يكديگر صف آرايى كردند. عمروعاص همراه قبيله عك كه در جنگيدن ميان عرب و عجم معروف و مشهور بودند به ميدان آمد و با خوف و ترس رجز مى خواند.

مالك اشتر با سيصد نفر از سواران قبيله مذحج به مقابله آنان برخاست ، و پيكارى شديد آغاز شد.

مالك اشتر در ميان جمعيت به دنبال عمروعاص مى گشت تا زخمى بر او زند، يا او را بكشد. عمروعاص از جانب ديگر رجز مى خواند و خود را نمى ستود؛ اما چون اشتر نخعى را ديد خود را در ميان قبيله عك انداخت تا

/ 136