جنگ های امام علی(علیه السلام) در پنج سال حکومت نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

جنگ های امام علی(علیه السلام) در پنج سال حکومت - نسخه متنی

محمد بن علی ابن اعثم؛ مترجم: احمد روحانی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

تا به شهادت برسم ، شما نيز در حمايت اميرالمومنين بكوشيد تا توفيق مجالست و همنشينى با انبيا و صديقين و شهدا و صالحين و بيابيد.

عتبة به ميدان آمد، دو برادر به نام عوف و عبيدالله به دنبال او بيرون آمدند، سه نفرى به لشكر شام حمله كردند و از خود آثار و شجاعت و مردانگى ظاهر كردند، آنان به اندازه اى كه از لشكر على عليه السلام در آن روز كشته شدند از سواران شام كشتند، تا تا عاقبت هر سه برادر شهيد شدند. رحمة الله عليه پس لشكر اميرالمومنين على عليه السلام بر اصحاب معاويه حمله كردند، آتش جنگ ميان آنان برافروخته شد و غبارى غليظ برخاست لشكر معاويه از شمشير مبارزان على عليه السلام رو به هزيمت نهادند. حجر بن عدى و معقل بن قيس رياحى در ميان گرد و غبار رجز مى خواندند و چنان دلاورى از خود نشان دادند كه لشكر معاويه را به تعجب واداشتند، در اين روز شمشير نامداران اميرالمومنين به خون ياران معاويه رنگين شد.

چاره انديشى معاويه

با فرا رسيدن شب دو لشكر به موضع خود برگشتند، در آن شب خستگان و مجروحين دو طرف از شدت جراحات آه و ناله سردادند، معاويه با ديدن كشته هاى خويش و شنيدن ناله هاى مجروحان به عمروعاص گفت : اين جنگ ، مبارزان ما را هلاك كرده و به كام مرگ كشيده است ، گمان مى كنم به دست آوردن عراق منجر به هلاكت تمامى اهل شام شود و تا شام خراب نشود، ولايت عراق به دست ما نخواهد آمد، مى دانى كه عبدالله بن عباس ‍ رياست و سيادت ياران على بن ابى طالب عليه السلام را دارد هر چه مصلحت بيند و به على عليه السلام پيشنهاد كند، على عليه السلام از راءى نظر او نمى گذرد، اگر حيله و مكرى فراهم كنى و عبدالله بن عباس را بفريبى تا از على عليه السلام بخواهد كه از اين جنگ دست بردارد تا لشكريان ما كه از جنگ خسته و درمانده شدند. جان سالم بدر برند. عمروعاص گفت : عبدالله بن عباس مرد زيركى است و فريب او كار آسانى نيست .!

معاويه گفت : زيانى ندارد، نامه اى لطيف با الفاظ و عبارتى فريبنده بنويس تا ببينيم چگونه جوابى مى دهد.؟

نامه نگارى معاويه و عمروعاص براى مماطله و استراحت

عمروعاص نامه اى به عبدالله بن عباس به اين مضمون نوشت :

بزرگوارى ، سيادت و سرورى تو بر همه معلوم است و در همه عرب بعد از پسر عم تو على بن ابى طالب عليه السلام كسى از تو عالم تر، كريم تر، فاضل تر و ملايم تر نيست ، ما نخستين كسانى نيستيم كه در جنگ رنج و بلا كشيده ايم و عافيت را از خود دور كرده ايم ، اين جنگ اكثر مبارزان ما و شجاعان شما را بلعيده است ؛ من نمى گويم ، اى كاش جنگ را از سر مى گرفتيم ، بلكه مى گويم كاش ميان ما و شما هرگز منازعه و مخاصمه رخ نمى داد، تا اين همه عرب كشته شوند اين جنگ خيلى طولانى شد، اگر بر اين منوال ادامه يابد از ما و شما كسى باقى نمى ماند، از سر نصيحت مى گويم ، بهتر است قتال را پايان دهيم .

سپس چاپلوسانه جند بيت نوشت ، نامه را به معاويه داد، چون معاويه مطالعه كرد آن را پسنديد و گفت :

بايد به نزد ابن عباس فرستاده شود.

عبدالله بن عباس نامه را خوانده سپس به نزد اميرالمومنين آورد تا مضمون آن آگاه شود، اميرالمومنين عليه السلام نامه را خواند و خنديد.

بعد فرمود: قاتل الله ابن النابغه ، اين است مكارى عمروعاص !، چه چيز او را به طمع انداخت تا بتواند تا را بفريبد. جواب نامه او را آن گونه كه مصلحت مى دانى بنويس و بفرست .

عبدالله بن عباس يار صديق اميرالمؤ منين على عليه السلام جواب نامه را به اين مضمون نوشت . (82) اى عمروعاص ! من در بين عرب هيچ كسى را بى حياتر و مكارتر از تو نديدم ، به كمك و نصرت معاويه آمدى و دين را به دنيا فروختى و به طمع امارت ، مردم شام را به ظلمت و فتنه انداختى ، چون به مقصد خويش ‍ نرسيدى ، حيله اى ديگر پيش گرفتى اول دنيا را بزرگ شمردى و با معاويه معامله دين به دنيا كردى ؛ سپس اظهار زهد و تقوا نمودى و گفتى مرا به دنيا حاجتى نيست ، تا مردم را بفريبى ، اگر راست مى گويى و فريفته دنيا و امارت مصر نشدى ، دست از متابعت و موافقت معاويه بردار و به خدمت اهل بيت محمد مصطفى صلى الله عليه و آله دراءى و اميرالمؤ منين على عليه السلام را اطاعت كن ، اما آنچه از احوال اهل عراق

/ 136