لشكر كشى معاويه - جنگ های امام علی(علیه السلام) در پنج سال حکومت نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

جنگ های امام علی(علیه السلام) در پنج سال حکومت - نسخه متنی

محمد بن علی ابن اعثم؛ مترجم: احمد روحانی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

لشكر كشى معاويه

منادى مردم شام را ندا داد تا صلاح برگيرند و به يارى معاويه بشتابند، چون مردم اجتماع كردند معاويه فرمان داد تا به عزم جنگ با اميرالمؤ منين على عليه السلام از شام به جانب صفين حركت كنند. معاويه و مروان بن حكم در پيشاپيش لشكر در حركت بودند و پس از يك منزل از دمشق فرود آمدند، آنجا را لشكر گاه ساختند تا هر كسى كه جا مانده به لشكر ملحق شوند، و معاويه به آرايش سپاه خويش پرداخت (55)پس ميمنه را به عبدالرحمن خالد بن وليد داد و ميسره را به عبدالله بن عمروعاص سپرد و مقدمه لشكر را به ابوالاعور السلمى تسليم كرد و بُسر بن ارطاة را بر ساق لشكر گماشت ، آن گاه خود با سواران و پيادگان كه عده آنان به هشتاد و سه هزار نفر مى رسيد به سوى صفين حركت كرد چند روز از ماه محرم گذشته بود كه لشكر در صفين فرود آمد معاويه دستور داد تا اردوگاه لشكر را در مكانى با صفا و مسطح و نزديك به آب فرات قرار دهند، و همچنان از اطراف بلاد دسته دسته به كمك معاويه مى شتافتند تا آن كه عده سواره و پياده از يكصد بيست هزار نفر گذشت . معاويه چون اجتماع اى لشكر را ديد به غايت مغرور شده و اى عبارت را به اميرالمؤ منين على عليه السلام نوشت :




  • لا تحسبن يا على الباطلا
    و المشرقى والقنا الذوابلا
    من عامنا هذا و عاما قابلا



  • لاوردن الكوفه القبايلا
    من عامنا هذا و عاما قابلا
    من عامنا هذا و عاما قابلا



اميرالمؤ منين على عليه السلام در جواب او اين شعر را انشاد كرد:




  • اصبحت ذا حمق تمنى الباطلا
    اصبحت انت يابن هند جاهلا
    بالحق و الحق يزيل الباطلا
    هذا لك العام و عاما قابلا



  • لاوردن شامك الصواهلا
    لارمين منكم الكواهلا
    هذا لك العام و عاما قابلا
    هذا لك العام و عاما قابلا



على و كوفه

اميرالمؤ منين على عليه السلام با شنيدن اخبار شام و اجتماع آنان در صفين ، مردم را در مسجد كوفه جمع كرد و خطبه اى بليغ با اين عبارت بيان كرد:

ايها الناس ! ان معاوية بن ابى سفيان قد وادع ملك الروم و سار الى صفين . اهل الشام عازما على حربكم فان غلبتموهم استعانوا عليكم بالروم ، وان غلبوكم فلا حجاز ولا عراق ؛ وقد زعم معاوية لاهل الشام انهم اصبر منكم على الحرب ، هذا كلام يستحيل عن الحق ، لانكم المهاجرون و الانصار و التابعون ، و القوم اهل شبهه و باطل ...

ياران و دوستان ! معاويه با قيصر روم با تحفه و هدايا به صلح نشست و خود را از خطر تهاجم او رهانيد و اكنون با لشكرى از اهل شام در صفين فرود آمده است و عزم جنگ با ما را دارد و رجز مى خواند. شما بايد مردانه مقاومت كنيد، بدانيد اگر مغلوب شما شود از قيصر روم مدد خواهد هواست و اگر بر شما پيروز شود نه عراق براى شما مى ماند و نه حجاز. معاويه اهل شام را در شجاعت و استقامت و جنگ آورى بر شما اهل كوفه برتر مى داند و آنان را صبورتر مى خواند. اين كلام ، سخنى باطل و محال است ، به دليل اينكه آن قوم اهل شبهه و ضلالت اند و شما از مهاجر و انصار و تابعين هستيد و حق و حقيقت با شماست ، پس اهل باطل با اهل حق برابر نيستند برخيزيد و خون فاسقين و قاسطين را بريزيد، در عين حال در اين باب با شما مشورت مى كنم ، نظر و راءى شما چيست و مصلحت را در چه مى دانيد؟ عمار ياسر قبل از همه برخاست و گفت :

يا اميرالمومنين ! ما در زير فرمان تو هستيم ، هر چه سريع تر حركت كنيم و در مقابل آن مغروران و گمراهان قرار گيريم نيكوتر است در آن جا بار ديگر آنان را نصيحت و موعظه فرماييد اگر راه رشد هدايت را بر ضلالت و جهالت برترى دهند و حق را قبول كنند، به سعادت و نيك بختى نايل شوند، اگر بر ضلالت و جهالت اصرار ورزند و در انديشه باطل بمانند با آنان به نبرد پردازيم و ره جد و جهدى كه داريم قرية الى

/ 136