عايشه در اين زمان به نزد ام سلمه (13) از همسران خوب رسول خدا صلى الله عليه و آله بود و در مكه سكونت داشت رفت و گفت :اى ام سلمه ! تو از همه زنان مصطفى صلى الله عليه و آله بزرگترى ، و نخستين زنى هستى كه با رسول خدا هجرت كردى و سهم هر يك از ما، از خانه تو فرستاده مى شد.اى ام سلمه ! با خبر شدى كه مخالفان در حق عثمان چه كردند! آن قوم از او توبه خواستند، بعد از توبه استغفار به خانه او ريختند او را كشتند.اكنون با خبر شديم كه عبدالله بن عامر مى گويد در بصره يكصد هزار مرد شمشير زن آمادگى خونخواهى عثمان را دارند. آيا تو با من موفقت مى كنى و در مصاحبت من به دان شهر مى آيى ؟ تا خداى سبحان اين مار را به دست ما اصلاح كند.ام سلمه گفت : اى دختر ابو بكر! من از كارهاى تو تعجب مى كنم تكه به دفاع از عثمان برخاستى و خون او را مطالبه مى كنى ! مگر، نبودى كه كردم را به كشتن او تحريض مى كردى و او را كفتار پير و يهودى امت مى خواندى ؟ تو را به طلب خون عثمان چه كار؟ تو از قبيله بنى تيم بن مره و او از قبيله عبد مناف است . و ميان شما خويشاوندى وجود ندارد و در زمان حيات وى نيز با وى موافق نبودى .اكنون اين چه حيله اى است كه در پيش گرفتى ، و بر على بن ابى طالب عليه السلام پسر عم رسول خدا شورش مى كنى و مردم را با مخالفت با او مى خوانى ، در حالى ؟ مهاجر و انصار با ميل و رغبت با وى بيعت كردند، به خلافت و امامت او راضى شدند و تو فضايل اميرالمؤ منين على عليه السلام را از همه بهتر مى دانى .عبدالله زبير كه پيش ام سلمه ايستاده بود و سخنان ام سلمه را در بيان فضائل على عليه السلام را مى شنيد،گفت : اى ام سلمه ! تو هرگز با آل زبير خوب نبودى و هيچ وقت ما را دوست نداشتى .ام سلمه گفت :اى پسر زبير! آيا توقع طمع دارى كه مهاجر و انصار و اكابر صحابه على بن ابى طالب عليه السلام كه والى مسلمانان است رها كنند و با پدر تو زبير و رفيق او طلحه بيعت كنند؟ يقين بدان كه اميرالمؤ منين على عليه السلام مولاى من و مولاى هر مؤ من و مؤ منه اى است ، تو و پدرت كه خويشتن را در اين فتنه مى اندازيد، نتيجه اى نخواهيد گرفت . (14) عبدالله بن زبير گفت : هرگز از رسول خدا صلى الله عليه و آله نشنيدم كه على بن ابى طالب عليه السلام والى مسلمانان است .