مناظره عايشه با ام سلمه - جنگ های امام علی(علیه السلام) در پنج سال حکومت نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

جنگ های امام علی(علیه السلام) در پنج سال حکومت - نسخه متنی

محمد بن علی ابن اعثم؛ مترجم: احمد روحانی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

راضى كرد، از او دست كشيدند.

در همان وقت يعلى بن منية كه والى عثمان در يمن بود با چهار صد شتر و مقدار زيادى دينار و درهم به مكه رسيد. (12) زبير گفت : از دينارى كه نقد دارى به ما وام بده تا در كارى كه در پيش گرفتيم خرج كنيم .

يعلى بن منية شصت هزار دينار با آنان قرض داد.

زبير با آن پول لشكر تدارك نمود و هر كسى در موافقت آنها و مخالفت با على عليه السلام مردد ود با آن دينار و درهم راضى كرد.

سپس به مشورت نشستند تا به كدام سوى حركت كنند.

زبير گفت : به شام مى رويم ، كه لشكر و مال در آنجاست ، معاويه هم با على عليه السلام دشمن است ، و ما را مساعدت و يارى مى كند.

وليد بن عقبه گفت : معاويه هيچ كمكى به شما نخواهد كرد. همان گونه كه عثمان را چون در محاصره مخالفان بود و از او استمداد خواست هيچ مساعدتى نكرد تا او را كشتند. معاويه شام را براى خود مى خواهد، شما اميد يارى از او نداشته باشيد. رفتن به شام را فراموش كنيد و به جاى ديگر عزيمت كنيد.

معاويه چون شنيد كه طلحه و زبير و عايشه هم قسم شده اند تا بر ضد على عليه السلام آشوب كنند، بسيار خوشحال شد. اما از اينك آهنگ رفتن به شام را دارند ناراحت شد. و اشعارى از زبان ناشناسى منتشر كرد تا طلحه و زبير ميل حركت به شام را نكنند.

مناظره عايشه با ام سلمه

عايشه در اين زمان به نزد ام سلمه (13) از همسران خوب رسول خدا صلى الله عليه و آله بود و در مكه سكونت داشت رفت و گفت :

اى ام سلمه ! تو از همه زنان مصطفى صلى الله عليه و آله بزرگترى ، و نخستين زنى هستى كه با رسول خدا هجرت كردى و سهم هر يك از ما، از خانه تو فرستاده مى شد.

اى ام سلمه ! با خبر شدى كه مخالفان در حق عثمان چه كردند! آن قوم از او توبه خواستند، بعد از توبه استغفار به خانه او ريختند او را كشتند.

اكنون با خبر شديم كه عبدالله بن عامر مى گويد در بصره يكصد هزار مرد شمشير زن آمادگى خونخواهى عثمان را دارند. آيا تو با من موفقت مى كنى و در مصاحبت من به دان شهر مى آيى ؟ تا خداى سبحان اين مار را به دست ما اصلاح كند.

ام سلمه گفت : اى دختر ابو بكر! من از كارهاى تو تعجب مى كنم تكه به دفاع از عثمان برخاستى و خون او را مطالبه مى كنى ! مگر، نبودى كه كردم را به كشتن او تحريض مى كردى و او را كفتار پير و يهودى امت مى خواندى ؟ تو را به طلب خون عثمان چه كار؟ تو از قبيله بنى تيم بن مره و او از قبيله عبد مناف است . و ميان شما خويشاوندى وجود ندارد و در زمان حيات وى نيز با وى موافق نبودى .

اكنون اين چه حيله اى است كه در پيش گرفتى ، و بر على بن ابى طالب عليه السلام پسر عم رسول خدا شورش مى كنى و مردم را با مخالفت با او مى خوانى ، در حالى ؟ مهاجر و انصار با ميل و رغبت با وى بيعت كردند، به خلافت و امامت او راضى شدند و تو فضايل اميرالمؤ منين على عليه السلام را از همه بهتر مى دانى .

عبدالله زبير كه پيش ام سلمه ايستاده بود و سخنان ام سلمه را در بيان فضائل على عليه السلام را مى شنيد،گفت : اى ام سلمه ! تو هرگز با آل زبير خوب نبودى و هيچ وقت ما را دوست نداشتى .

ام سلمه گفت :

اى پسر زبير! آيا توقع طمع دارى كه مهاجر و انصار و اكابر صحابه على بن ابى طالب عليه السلام كه والى مسلمانان است رها كنند و با پدر تو زبير و رفيق او طلحه بيعت كنند؟ يقين بدان كه اميرالمؤ منين على عليه السلام مولاى من و مولاى هر مؤ من و مؤ منه اى است ، تو و پدرت كه خويشتن را در اين فتنه مى اندازيد، نتيجه اى نخواهيد گرفت . (14) عبدالله بن زبير گفت : هرگز از رسول خدا صلى الله عليه و آله نشنيدم كه على بن ابى طالب عليه السلام والى مسلمانان است .

/ 136