خطبه دوم اميرالمؤ منين - جنگ های امام علی(علیه السلام) در پنج سال حکومت نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

جنگ های امام علی(علیه السلام) در پنج سال حکومت - نسخه متنی

محمد بن علی ابن اعثم؛ مترجم: احمد روحانی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

مى نگرم در آينده نزديك واليانى بر شما مسلط شوند كه حرمت نگه ندارند و به انواع عذاب تنبيه كنند و عطا از شما باز گيرند.

پس از پايان خطبه ، مردم همچنان خاموش و ساكت بودند كسى آن حضرت را اجابت نكرد. سپس اميرالمؤ منين به سراى خويش رفت .

خطبه دوم اميرالمؤ منين

روز ديگر اميرالمؤ منين به مسجد آمد و بر منبر نشست و فرمود: ^(114) اى مردم ! مى ترسم اين قوم ستمكار، حكومت و سعادت را از شما بربايند؛ چون فرمان امام خويش را در راه حق اطاعت نمى كنيد. وليكن آنها معاويه را در باطل اطاعت و متابعت جانانه مى كنند، طرفداران معاويه در باطل خويش متحد و متفق اند. اما شما در يارى حق اتحاد و اتفاق نداريد، فلان كس را ولايت فلان شهر فرستادم ، اموال بسيار جمع آورى كرد و به جانب معاويه رفت و ديگرى همين طور به جانب ديگر رفت ، به كه اعتماد كنم !

اى مردم ! آماده جهاد با غارتگران و ياغيان سركش شويد كه دوستان و شيعيان من و برادران دينى شما را قتل عام كرده ، اموالشان را به تاراج بردند، سستى و تنبلى را كنار بگذاريد و خواهش مرا اجابت كنيد.

كسى به حضرتش پاسخى نگفت و جوابى نداد. حضرت از روى ضجر و دلتنگى فرمود:

اللهم كرهتهم و كرهونى و سئمتهم و سئمونى و مللتهم و ملونى ، اللهم فارحنى منهم و ارحهم منى ، اللهم ابدلنى بهم خيرا منهم و ابدلهم منى شرا، اللهم مت قلوبهم كما يماث الملح فى الماء.

خدايا، آنان مرا كراهت مى دارند و من از ايشان كراهت دارم ، خدايا آنان از من ملول شدند و من هم از آنان دلتنگ و سير شدم ، خدايا! به جاى ايشان اصحابى بهتر به من عنايت فرما و به جاى من پيشوايى شرور و سنگ دل بر آنان بفرست ، خدايا دلهاى آنان را بميران مثل آب شدن نمك در آب گرم .

چون اين دعا تمام شد، حارثة بن قدامة السعدى برخاست و گفت يا اميرالمؤ منين عليه السلام تحت فرمان تو هستم هر چه دوست دارى امر فرما.

اميرالمؤ منين عليه السلام فرمود: اى حارثه ! من هميشه از تو راضى بودم و به تو اعتماد داشتم ، چون داراى حسن سيرت و صفاى نيت هستى .

على عليه السلام دو هزار نفر را انتخاب كرد و در اختيار او گذاشت و فرمود: به جانب بُسر بن ارطاة برو و او را سركوب دفع كن .

وقتى حارثه مهياى حركت شد، او را چنين وصيت فرمود:

اى حارثه ! تقوى خدا را رعايت كن ، چون به سرزمين يمن رسيدى هيچ كسى را نترسان و احدى را تحقير نكن ، احترام ذمى و مسلمان را نگه دار، مال كسى را نستان ، نماز پنجگانه را به وقتش بگزار، به لطف پروردگار، دشمن مقهور و مخذول تو مى شود.

حارثه با آن دو هزار نفر به سمت مكه حركت كرد، بُسر بن ارطاة وقتى خبر عزيمت حارثه را شنيد كه از يمن به يمانه رفته بود تا براى معاويه از آنان بيعت بگيرد. او جماعتى از اهل يمانه از دوستان على عليه السلام را اسير گرفته به سوى شام حركت كرد، اين ظالم سفاك بيرحم با همدستى چهار هزار نفر جاهل بى دين ، از مكه و مدينه و يمن و يمانه و اطراف ، سى هزار نفر از محبان و طرفداران اميرالمؤ منين على عليه السلام را كشته و اموالشان را تاراج كرده و خانه هاى بسيارى را ويران كرده بود.

عبيدالله بن عباس بعد از خروج بُسر بن ارطاة از يمن ، به تدارك لشكر پرداخت و هزار نفر از نخبگان يمن و اطراف با او همراه شدند و به تعقيب بُسر بن ارطاة آمدند قبل از اين كه بُسر وارد شام شود او را يافتند و جنگ سختى واقع شد، در آن جا جمع زيادى از اصحاب بُسر كشته شدند و بُسر بن ارطاة هم در اين جنگ كشته شد. ^(115) جثه خبيس او را سوزاندند و بقيه لشكر بُسر منهزم و متوارى شده و به شام به نزد معاويه گريختند.

وقتى حارثه بن قدامه در بين راه مكه خبر كشته شدند بُسر را شنيد، بسيار خوشحال شد او به مسير خود ادامه داد تا وارد مكه شد حارث به مكه گفت :

اى اهل مكه ! مى ترسم از آن جماعت باشيد كه خداى تعالى فرمود:

/ 136