جنگ های امام علی(علیه السلام) در پنج سال حکومت نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

جنگ های امام علی(علیه السلام) در پنج سال حکومت - نسخه متنی

محمد بن علی ابن اعثم؛ مترجم: احمد روحانی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

را بگوييد تا نزد من آيد، با او سخنى دارم . قيس بن سعد بى درنگ در مقابل او ايستاد و گفت : يابن بشير!

هر سخنى دارى بگو؟ گفت : اى قيس ! هر كسى جماعتى را به حق بخواند و از ضلالت برهاند تا به هدايت برسند. انصاف كرده است .

اى جماعت انصار! شما در خذلان و خوارى عثمان خطا و اشتباه كرديد و او را كشتيد، خطاى ديگر شما اين كه ياران او را در جنگ جمل كشتيد، اگر عثمان را نكشته بوديد، على بن ابى طالب عليه السلام خليفه نمى شد، اما حق را خوار كرديد و باطل را يارى و نصرت داديد، به اين هم راضى نشديد، بلكه بر اهل شام طغيان كرده شمشير كشيديد، مردان و مبارزان آنان را هلاك كرديد، هرگاه يكى از نامداران على عليه السلام كشته مى شد نزد او مى رفتيد و او را تعزيت و دلدارى مى داديد اكنون كه جنگ ، مردان ما و مبارزان شما را در كام مرگ كشيده است و كارد به استخوان رسيده از خدا بترسيد و از ادامه جنگ دست برداريد تا بيش از اين خون مسلمانان ريخته نشود، والسلام .

قيس بن سعد بعد از سخنرانى نعمان خنديد و گفت :

گمان نمى كردم كلام بر اين منوال بگويى و در اين مكان بايستى و دليرى و جسارت كنى ! وليكن عثمان را كسانى مخذول و مقتول كردند كه از تو و پدرت بهتر بودند، اما اصحاب جمل بعد از پيمان بيعت با اميرالمؤ منين على مخالفت كردند، عهد را شكستند و جنگ را آغاز كردند. لذا جنگ با آنان واجب شد ما هم آنان را تنبيه كرديم ، اما معاويه ! اگر همه اعراب با او بيعت كنند، هرگز انصار خلافت او را نمى پذيرد و با او جنگ مى كند. اما از جنگ بين ما و شما ياد كردى ، ما در ركاب اميرالمومنين همچنان مى جنگيم كه در خدمت محمد مصطفى صلى الله عليه و آله شمشير مى زديم و صورت را در مقابل شمشير و سينه را در برابر نيزه سپر مى كرديم تا حق پيروز شود و باطل زايل گرديد.

اى نعمان ! بنگر آيا با معاويه غير از طليق و احزاب كى ديگرى هست ، بنگر ببين مهاجر و انصار كجا هستند و در خدمت چه كسى شمشير مى زنند؟ نگاه كن آيا غير از تو و مسلمة بن مخلد هيچ كس از مهاجر و انصار با معاويه هست . شما دو نفر نيز از بدرييون و عقبيون و از مسلمانان سابقه دار در اسلام نيستيد. امروز آمده اى بر ما دليرى و هرزه گويى و ياوه سرايى مى كنى ، پدر تو هم پيش از اين در سقيفه بنى ساعده از اين مهملات گفته بود. از من دور شو؛ لعنت خدا بر تو و آنچه براى ما گفتى باد.

نعمان بن بشير بعد از شنيدن سخنان قيس بن سعد بن عباده با شرمندگى به سوى معاويه بازگشت .

چاره جويى ديگر معاويه

نعمان بن بشير آنچه شنيده بود براى معاويه بيان كرد، معاويه فهميد با اين حيله كار به ترك جنگ و پايان نبرد نخواهد انجاميد. لذا جماعتى از سران قريش مثل عمروعاص ، عتبه بن ابى سفيان ، عبدالرحمان بن خالد بن وليد، حبيب بن مسلمة و ضحاك بن قيس و جمعى از اعيان شام را به نزد اميرالمؤ منين على فرستاد.

چون آنان نزديك لشكر على عليه السلام رسيدند اجازه خواستند، آن اجازه فرمود. آن جماعت به خيمه اميرالمؤ منين عليه السلام آمدند، سلام كردند و جواب سلام شنيدند در مجلس اميرالمؤ منين على عليه السلام مهاجر و انصار نشسته بودند، على عليه السلام رو به آنان كرد و گفت : هر سخنى داريد بگوييد؟ عمروعاص گفت : يا ابا الحسن ! شايسته است شما به جهت قرابت به رسول الله صلى الله عليه و آله و سابقه در دين و منزلت عند الله سخن آغاز كنى . اميرالمؤ منين على عليه السلام بعد از حمد و ثناى الهى فرمود:

اشهد ان لا اله الا الله وحده لا شريك له ، و اشهد ان محمدا عبده و رسوله ، بعثه الله رحمة للعالمين و خاتما للنبيين ، فادى عن الله ما امره ، وعبد ربه حتى اتاه اليقين .

امروز به جنگ با شما گرفتار شديم ، كه در مخالفت و محاربه جد و جهدى وافر داريد، بعد از كشتن عثمان ، به خدا سوگند از پذيرفتن خلافت و حكومت بر امت محمد صلى الله عليه و آله اكراه داشتم ، اما جماعتى بر

/ 136