نامه اميرالمومنين به معاويه - جنگ های امام علی(علیه السلام) در پنج سال حکومت نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

جنگ های امام علی(علیه السلام) در پنج سال حکومت - نسخه متنی

محمد بن علی ابن اعثم؛ مترجم: احمد روحانی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

طالب عليه السلام ، هيچ يك از ما از ديگرى فرمان نمى برد و اطاعت نمى كند، از هر دو لشكر جمعى كثير كشته شدند، هر يك از ما دو طرف خويشتن را در مقابل ديگر حق مى داند و آنچه بين طرفين باقى مانده استوارتر از گذشته است .

همه ما در روز قيامت از اين جنگ و كشتار محاسبه مى شويم و بايد پاسخگو باشيم ، من پيشنهادى دارم كه به صلاح ما و شماست . ديگر خون ها ريخته نمى شود و آتش فتنه خاموش مى گردد.

مصلحت آن است كه دو نفر حكم از طرفين انتخاب كنيم تا بر اساس كتاب خداى تعالى بين ما و شما حكم كنند.

اى على عليه السلام از خدا بترس و آنچه مى گويم راضى باش و به حكم قرآن تن بده .

از لشكر اميرالمؤ منين على عليه السلام واز بلند شد، ما به حكم قرآن راضى شديم و به كتاب خداى تعالى ايمان داريم .

ابوالاعور گفت : الحمدالله كه موافق نظر ما شديد، سپس به نزد اهل شام بازگشت ، آنچه اتفاق افتاد بيان كرد.

اصحاب معاويه شادمان شدند، شمشيرها در نيام كردند، و زره از تن به در آورده و به نصب حكمين مصمم شدند.

عمروعاص به معاويه گفت : تدبير و حيله مرا چگونه ديدى ؟ تو را از درياى خون عراق به كنار ساحل آوردم و از گرداب بلا و گرفتارى نجات دادم و از شمشيرهاى ياران على بن ابى طالب عليه السلام رهانيدم .

معاويه گفت : ارست مى گويى .

نامه اميرالمومنين به معاويه

اما بعد، افضل كارها آن است كه مردم آن را تحسين كنند.

اى معاويه ! از دنيا بر حذر باش ، دل بر جهان و حكومت آن نبند، نعمت دنيا را دوام ثابت نيست و فرح و شادى پايان مى يابد. چه بسا افرادى به ناحق حكومتى را صاحب شدند و ايام قليل از آن تمتعى يافتند.

عاقبت به عذابى غليظ مبتلا شدند، از روزى بر حذر باش كه بر گذشته عمر تاءسف نخورى و از گذشته پشيمان نشوى ، پس پيروى شيطان نكن . تعجب مى كنم ، مرا به حكم قرآن مى خوانى ، در حالى كه از اهل قرآن و حكم آن نيستى . اين پيشنهاد تو خدعه و حيله اى آشكار است ، ولى ما هميشه تابع حكم قرآن بوديم و هستيم و هر كسى به حكم قرآن راضى نباشد در ضلالت عظيم و گمراهى آشكار باشد.

معاويه نامه اميرالمومنين على عليه السلام را خواند و جوابى به اين مضمون نوشت :

اما بعد، خداى تعالى ما و شما را عافيت عنايت فرمايد، غرض ما از جنگ ، طلب خون عثمان بود، نمى خواستم خون عثمان آن را فرو گذارم و با تو سازش مداهنه كنم ، اگر در مسير اين جنگ كشته مى شدم ، جاى بسى سعادت بود كه نامى نيكو براى خويشتن به يادگار مى گذاشتم ، چون اين جنگ به درازا كشيد و جمعى انبوه از دو طرف كشته شدند، مصلحت ديدم كه قرآن ميان من تو حاكم باشد، لذا تو را به كتاب خدا خواندم تا بين ظالم و مظلوم فرق گذارد و سنت قرآن را احيا كنيم .

سپس اميرالمؤ منين على عليه السلام نامه اى به عمروعاص نوشت :

آرايش دنيا زيباست ، هر كسى اندك چيزى از دنيا به دست آورد، حرص و طمع او زيادتر مى شود و چنان به كسب دنيا پردازد كه هرگز سير نشود. اما سرانجام همه آنچه را كسب كرده بگذارد و برود. عاقل آن است كه دل به مال دنيا نبندد و بر زخارف آن مغرور نشود و از ديگران پند گيرد.

اى عمروعاص ! در راه باطلى كه انتخاب كردى اصرار مورز و پاداش اخروى را ضايع نگردان و بيش از اين معاويه را در باطلش حمايت و يارى نكن . والسلام . ^(97)

جواب عمروعاص به اميرالمؤ منين على عليه السلام

مواعظ بليغ و نصايح عميق شما را به سمع طاعت بايد ستود، هر كسى با خصم خود به حكم قرآن رضايت داده باشد، انصاف كرده ، ما در اين منازعت به حكم قرآن راضى هستيم اى ابو الحسن ! تو هم به آن راضى با* بعد از مكاتبات و مقالات ، اشعث بن قيس به نزد على عليه السلام آمد و گفت : يا اميرالمومنين ! مى بينم كه لشكر عراق به حكم قرآن راضى شدند و از اين كه معاويه آنان را به كتاب خدا خواند شادمان و مسرورند، اگر اجازه فرمايى به نزد معاويه روم از او بپرسم كه در چه فكرى است و چه انديشه اى دارد حضرت فرمود:

/ 136