اجتماع خوارج در نهروان - جنگ های امام علی(علیه السلام) در پنج سال حکومت نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

جنگ های امام علی(علیه السلام) در پنج سال حکومت - نسخه متنی

محمد بن علی ابن اعثم؛ مترجم: احمد روحانی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

على عليه السلام فرمود: در امانى .

عبدالله بن كوا با ده نفر از خويشان و اصحاب خود اميرالمؤ منين على عليه السلام آمدند على عليه السلام سخن آغاز كرد و جنگ با معاويه را يادآور شد و آنچه از ماجراى جنگ با معاويه و بالا بردن قرآن بر نيزه ها و كيفيت انتخاب حكمين بود بيان كرد. سپس گفت :

واى بر تو اى ابن كوا! روزى كه اهل شام قرآن بالاى نيزه كردند آيا نگفتم اين خدعه و نيرنگ معاويه و عمروعاص است .

آيا نگفتم آنان در جنگ شكست خورده و درمانده شدند، بگذاريد تا جنگ را تمام كنيم ، شما گفتند چون ما را به كتاب خدا دعوت كردند، بايد آنان را اجابت كرد و مرا تهديد كرديد، يا تو را مى كشيم يا تحويل معاويه مى دهيم .

بعد از اين كه دست از پيكار كشيديم و پيشنهاد اهل شام را قبول كرديم خواستم پسر عم خود عبدالله بن عباس را كه مردى زيرك و عالم و با وفا! بود حكم و نماينده خويش قرار دهم ؛ اما جماعتى را شما قبول نكردند و هيچ كس غير از ابوموسى را نپذيرفتند و من با اكراه به حكميت ابوموسى راضى شدم .

سپس در جلو چشمان شما از حكمين تعهد گرفتم از ابتدا تا انتها به كتاب خدا و سنت قطعى محمد مصطفى صلى الله عليه و آله عمل كنند و حال اين كه دو نفر حكمين بر خلاف تعهد ديديد چه كردند آيا اين چنين نبوده است ؟ ^(121) عبدالله بن كوا گفت : بلى چنين است . پس چون مى دانى حكمين بر خلاف مصلحت مسلمين و مخالف كتاب الله و مكر و خدعه عمل كردند چرا با معاويه نمى جنگى ؟ اميرالمؤ منين على عليه السلام گفت :

منتظر پايان يافتن مدت پيمان حكميت و در انديشه جمع آورى اعوان و انصار هستم . چون فراهم شود از حق امامت و ولايت خويش دفاع مى كنم . عبدالله بن كوا و ده نفر از همراهان با شنيدن سخنان اميرالمؤ منين على عليه السلام از كرده خود پشيمان شده ، اسب را پيش راندند و به حضرت ملحق شدند و به همراه على عليه السلام به كوفه مراجعت كردند.

با مراجعت عبدالله بن كوا كه امير و فرمانده خوارج بود. جمع آنان متفرق شده و شعار لا حكم الا لله و لا طاعة لمن عصى سر دادند.

اجتماع خوارج در نهروان

بعد از عبدالله بن كوا خوارج عبدالله بن وهب راسبى و حرقوص بن زهير را امير خويش قرار دادند و به سوى نهروان حركت كردند در بين راه مردى از اصحاب على عليه السلام با ديدن لشكر خوارج خود را پنهان كرد او را گرفتند و پرسيدند: كيستى ؟ گفت : عبدالله بن خباب بن الارت از اصحاب رسول خدا صلى الله عليه و آله هستم . گفتند:

روايتى از مصطفى صلى الله عليه و آله بگوى .

گفت ، رسول خدا فرمود: بعد از من فتنه اى بر پا مى شود. در زمان فتنه ، قاعد از قائم و قائم از ماشى و ماشى از ساعى بهتر و عاقل تر است و مقتول شدن مناسب تر از قاتل بودن است .

سخنان او خوارج را ناخوش آمد و يكى از آنان ضربه شمشير بر سرش زد و او را كشت آنان همچنين وارد منزل او شدند، زد و فرزند او را نيز كشتند و از آنجا به حركت ادامه دادند، تا با دوازده هزار نفر سواره و پياده به نهروان رسيدند.

وقتى خبر خوارج آنان به اميرالمؤ منين على عليه السلام رسيد آن حضرت به مسجد كوفه رفت و اين خطبه را ايراد فرمود:

بسم الله الرحمن الرحيم ، ايها الناس ، ان الله عز و جل و بعث محمدا نذيرا للعالمين ، وامنيا على التنزيل و شهيدا على هذه الامة بالتحريم و التحليل ، و انتم يا مشعر العرب اذ ذاك فى شر دار و على شر دين يبتون على حجارة خشن و حيات صمم و شوك مهرب فى البلاد...

و بعد فقد علمتم ما كان من هولاء القوم من الاقدام و الجراءة على سفك الدماء و هم قوم فساق مراق و عماة حفاة ، يريدون فراقى و شقاقى ، و فيهم من قد عضه بالامس السلاح ووجد اءلم الجراح ؛ مجذوا رحمكم

/ 136