6-فتنه اهل يمن - جنگ های امام علی(علیه السلام) در پنج سال حکومت نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

جنگ های امام علی(علیه السلام) در پنج سال حکومت - نسخه متنی

محمد بن علی ابن اعثم؛ مترجم: احمد روحانی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

حمله كرد. شبيب بن عامر به دنبال او حمله را آغاز نمود و دو لشكر به هم آميختند و به نبرد پرداختند.

از سواران كميل بن زياد دو نفر و از شبيب چهار نفر شهيد شدند. اما از لشكر شام جمع كثيرى كشته و زخمى شدند و بقيه پا به فرار گذاشتند. چون پيروزى از آن سربازان كميل بن زياد شد، دستور داد آنان را تعقيب نكنند تا به سوى شام بگريزند.

وقتى خبر شكست لشكر معاويه و پيروزى و ايثارگرى كميل بن زياد به اميرالمؤ منين على عليه السلام رسيد، دلشاد و مسرور شد و نامه اى به كميل به اين مضمون نوشت :

حمد و سپاس خداى را كه براى هر كسى هر آنچه خواهد عمل كند و بر هر كسى اراده كند نصرت عنايت فرمايد، خداوند بهترين ياور و ناصر و مولاست . احسان و مددى كه در حق مسلمين و امام خويش كردى و مى كنى از ما پنهان نيست هميشه به تو گمان نيكو و حسن ظن داشتيم و لياقت تو براى ما معلوم بود. خداى تعالى جزاى خير به تو عنايت فرمايد و ثواب صابران و مجاهدان را به تو نصيب گرداند، اين بار كه بدون اجازه من به امداد رفتى و اهالى جزيره را استمداد كردى كارى نيكو بود؛ اما بعد از اين چنين كارى بدون اجازه انجام نده ، قبل از آن مرا از كيفيت كار خبر ده تا آنچه صلاح باشد دستور دهم . والسلام .

اميرالمؤ منين على عليه السلام شبيه همين نامه را براى شبيب بن عامر نوشت فقط اين كلمات را اضافه فرمود: بدان اى شبيب ! خداوند ناصر كسى است كه خدايش را نصرت و در راه او مجاهدت كند.

6-فتنه اهل يمن

در اثناى غارتگريهاى پيروان معاويه ، خبر رسيد كه طرفداران عثمان در يمن ^(109) سر به شورش برداشته و با اميرالمؤ منين على مخالفت كرده و از آن جنايت اعلام برائت نموده اند.

نماينده و والى اميرالمؤ منين على عليه السلام ، عبيدالله بن عباس بود كه در صنعا سكونت داشت .

عبيدالله بن عباس مخالفين على بن ابى طالب عليه السلام را به حضور خويش خواند و گفت :

اى مردم ! اين چيست كه اعلام مخالفت مى كنيد و فساد به راه انداختيد و خون عثمان را از على بن ابى طالب عليه السلام طلب مى كنيد؟ شما را به طلب خون عثمان چه كار! چه نسبت و خويشاوندى با عثمان داريد! شما جمعى رعيت هستيد، به زندگى خويش مشغول بوديد، حالا كه غارت و تاراج تابعين معاويه را شنيديد، سينه سپر كرده و گردن كشى مى كنيد و با اميرالمؤ منين على عليه السلام پسر عم من و داماد مصطفى صلى الله عليه و آله مخالفت مى كنيد، بر جاى خويش بنشينيد و خون عثمان را بهانه نسازيد.

آنان قانع نشده و دست از مخالفت برنداشتند.

عبيدالله عباس چند تن از سران آنان را گرفته زندانى كرد.

چون اقوام زندانيان خبر يافتند نامه اى به عبيدالله نوشتند و گفتند: خويشان و اقوام ما را كه زندانى كرده اى آزاد كن ، وگرنه با تو و امير تو مخالفت مى كنيم .

عبيدالله از آزادى آنان امتناع كرد. اهل يمن چون چنين ديدند، مخالفت با اميرالمؤ منين على عليه السلام را آغاز كرده از پرداخت زكات امتناع كردند و تمرد و عصيان را آشكار نمودند.

عبيدالله با نوشتن نامه اى ، اميرالمؤ منين على عليه السلام را از مخالفت مردم يمن و صنعا آگاه كرد و آنچه از مخالفت و عصيان ديده و شنيده بود، شرح داد.

اميرالمؤ منين عليه السلام يزيد بن انس الارحبى را فرا خواند و فرمود:

آيا خبر دارى كه اقوام تو در يمن فتنه و فساد در پيش گرفتند، بر من و عامل من نافرمانى و تمرد مى كنند!

يزيد گفت : يا على ! به قوم خويش نسبت به تو حسن ظن داشتم و احتمال مخالفت نمى دادم ؛ اگر صلاح بدانى به سوى آنان بروم و كيفيت حال را معلوم كنم يا اين كه نامه اى بنويسم و از ضمير آنان با خبر شوم .

اميرالمؤ منين على عليه السلام فرمود: من خود براى ايشان نامه اى مى نويسم تا حقيقت معلوم شود.

و حضرت نامه اى به اين مضمون نوشت :

/ 136