روز دوشنبه مردم براى استماع نظريات حكمين اجتماع كردند، ابوموسى و عمروعاص با همراهان خويش در جايگاه حاضر شدند.عمروعاص گفت : اى ابوموسى ! تو را به خدا سوگند مى دهم ، چه كسى به خلافت سزاوارتر است ، انسان غدار يا وفادار!ابوموسى گفت : معلوم است وفادار بهتر از غدار است .عمرو گفت : درباره عثمان چه مى گويى ، آيا ظالم بود كه كشته شد يا مظلوم ؟ ابوموسى گفت : مظلومانه كشته شد.عمرو گفت : آيا قاتل او بايد قصاص شود يا نه ؟ ابوموسى : بايد قصاص شود.عمرو: آيا اولياء عثمان بايد قاتلين را قصاص كنند يا خير؟ ابوموسى : بلى اولياى عثمان بر اين كار ولايت داند، چون خداى تعالى فرمود:من قتل مظلوما فقد جعلنا لوليه سلطانا^(100) عمرو: آيا قبول دارى معاويه از اولياى عثمان است يا خير؟ ابوموسى : بلى ، معاويه از اقوام و اولياى عثمان است .عمروعاص گفت : اى مردم ! شاهد باشيد كه ابوموسى گواهى مى دهد عثمان مظلومانه كشته شد و معاويه از اولياى او و قصاص كننده قاتلين اوست .ابوموسى گفت : اى عمروعاص ، برخيز طبق توافق ديروز معاويه را از خلافت عزل كن تا من بعد از تو على بن ابى طالب عليه السلام را خلع كنم .عمرو گفت : سبحان الله ، محال است بر تو سبقت بگيرم ، بلكه خداوند تو را بر من به سبب هجرت و ايمان مقدم داشته است ، برخيز و سخن خويش را بيان كن تا من هم آنچه گفتى بگويم .ابوموسى برخاست و بر منبر نشست بعد از حمد و ثناى خداى سبحان گفت :اى مردم ، بهترين شما كسى است كه هواى نفس خويش را بيشتر كنترل كند و بدترين شما آن كسى است كه شرش