از سوى ديگر، ابن ملجم آن شب در خانه قطام به عيش و عشرت مشغول بود در وقت سحر قطام با شنيدن بانگ اذان اميرالمؤ منين او را بيدار كرد و گفت :صداى اذان على عليه السلام را مى شنوى ؟ ما حاجت تو را روا كرديم ، تو بر خيز و حاجت ما را بر آورده كن و خوشدل و مسرور باز آى و به عشرت و عيش بپرداز، آن گاه شمشير زهرآگين را به او داد.ابن ملجم گفت : اى قطام ! مى ترسم كور و سياه دل باز گردم ، چون از رسول خاتم صلى الله عليه و آله شنيدم كه فرمود: نخستيم شقى ، كشنده شتر صالح بود و شقى ترين و بدترين آيندگان قاتل على بن ابى طالب عليه السلام باشد. من مى خواهم كه بدترين خلايق نباشم . اما آن ملعون شمشير را گرفته به مسجد آمد، هنوز جماعتى در مسجد خفته بودند، خود را در ميان خفتگان انداخت و به خواب زد، اميرالمؤ منين عليه السلام بعد از اذان ، خفتگان را بيدار كرد و مى گفت : الصلوة ! الصلوة ! سپس در محراب به نماز ايستاد، حمد و سوره را خواند، ركوع به جا آورد به سجده نشست در سجده دوم آن ملعون فرصت يافته و شمشير بر فرق آن حضرت فرود آورد.اتفاقا ضربت بر جاى وارد شد كه عمرو بن عبدود در جنگ خندق شمشير زده بود. ابن ملجم بعد از آن ضربت از مسجد گريخت ، و اميرالمؤ منين عليه السلام از آن ضربت بر زمين افتاد. امام حسين عليه السلام ! كدام ملعون شقى با تو اين كار را كرد.حضرت خواب داد، تعجيل نكنيد، به زودى او را از اين در به داخل مى آورند.مردى از عبدالقيس از آن در داخل مى شد. عبدالرحمن بن ملجم را ديد ايستاده و جهان بر او تيره و تار گشته ، و راه فرار را گم كرده او گرفت و پرسيد. اى ملعون ! شايد اميرالمؤ منين را تو زخم شمشيرى زدى ، مى خواست بگويد نه ، گفت آرى .او را گرفته به داخل مسجد آورده و مردمان از هر طرف او را سيلى مى زدند تا او را در مقابل اميرالمؤ منين نشاندند.اميرالمؤ منين عليه السلام فرمود: اى برادر مرادى ! آيا امير بدى براى شما بودم ؟ گفت : نه يا على عليه السلام .حضرت پرسيد: پس چرا چنين كردى و فرق مرا شكافتى ! ابن ملجم خاموش ايستاد و هيچ سخنى نگفت .حضرت فرمود: كان امر الله قدرا مقدورا! ^(130) اميرالمؤ منين عليه السلام فرمود: او را بيندازيد، در جنگ صفين ياور خوبى براى ما بود. افسوس به ضلالت و گمراهى و هواى نفس گرفتار شد.اگر وفات كردم ، با ضربتى واحد او را قصاص كنيد، او را مثله و پاره و پاره نكنيد، و پيوسته از حال او در زندان تفحص مى كرد تا گرسنه نماند و مى فرمود: اسير خود را طعام دهيد.طبيبان در تلاش بودند اما آن جراحت را علاجى نبود، وقتى اميرالمؤ منين على عليه السلام دانست از بستر سالم بر نمى خيزد حسين عليه السلام و فرزندان ديگر و اهل بيت خويش را فرا خواند و فرمود و وصيتى دارم هرگز فراموش نكنيد.
وصيت على عليه السلام در آخرين روز زندگى
اوصيكما بتقوى الله ، و الا تبغيا الدنيا و ان بغتكما، و لا تاءسفا على شى ء منها زوى عنكما، قولا بالحق و اعملا للاجر، و كونا لظالم خصما و للمظلوم عونا. اوصيكما و جميع ولدى و اهلى من بلغه كتابى ، بتقوى الله و نظم امركم ، و صلاح ذات بينكم ، فانى سمعت جدكم صلى الله عليه و آله يقول : صلاح ذات البين افضل من عامة الصلاة و الصيام .الله الله فى الايتام ! فلا تغبوا افواههم ، و لا بضيعوا بحضرتكم و الله الله فى جيرانكم ! فانهم وصية نبيكم ، مازال يوصى بهم حتى ظننا انه سيورثهم ، الله الله فى القران ! لا يسبقكم بالعمل به غيركم ، والله الله فى الصلاة ! فانها عمود دينكم ، والله الله فى بيت ربكم ! لا تخلوه ما بقيتم فانه ان ترك لم