معاويه پس خواندن نامه اهل جند، بُسر بن ارطاة را كه يكى از فراعنه شام بود فرا خواند و چهار هزار ^(111) نفر از نخبگان و بيرحمان شام را به او سپرد و گفت : اهل يمن به مخالفت على بن ابى طالب عليه السلام و موافقت ما برخاستند، از طريق مكه و مدينه به جانب يمن روان شو، به هر شهرى كه وارد شدى على بن ابى طالب عليه السلام و شيعيان او را سخنان درشت بوى و كار را بر ايشان سخت بگير سپس به بيعت ما بخوان ؛ اگر به بيعت ما در آمدند، آنان را نيكو دار وگرنه در قتل و غارت كوتاهى نكن تا به سرزمين يمن برسى .^(112) بُسر بن ارطاة با چهار هزار سوار بيرحم از شام به طرف يمن روان شد. اول به مدينه رفت ، ابوايوب انصارى عامل اميرالمؤ منين على عليه السلام در مدينه بود وقتى خبر آمدن بُسر را شنيد، از ترس جان از مدينه گريخت .اهل مدينه با ورود بُسر در خارج شهر به استقبال او رفتند.بُسر با ديدن آنان گفت : اى روسياهان ! اين شهر موضع هجرت سيدالمرسلين و خاتم النبيين است و منازل خلفا راشدين است . شكر نعمت گزارديد، حق پيشوايان را رعايت نكرديد و خليفه مسلمين را ميان ما كشتند و شماها ناظر و شاتم و بعضى قاتل و خائن بوديد و او يارى نداديد، به خدا سوگند با شما چنان كنم كه هرگز فراموش نكنيد.اى اشرار انصار و دوستان يهودان ، شما را بنى نجار و بنى دينار و بنى سالم و بنى زريق ، بنى ديلم ، بنى عجلان و بنى طريق خوانند، اينك با شما كارى كنم كه سينه مومنين از كينه ديرين شفا يابد.بُسر وارد مدينه شد بار ديگر بر منبر نشست و همان نوع سخنان گفت و اهل مدينه را ملامت و نكوهش و تحقير نمود.حويطب بن عبدالعزى برخاست و گفت : اى امير! آرام باش ، اين شهر نبى شهر خويشاوندان و ياران توست و اين جماعت ، صحابه محمد مصطى صلى الله عليه و آله هستند و بعضى از اينها انصار دين خدايند و قاتل عثمان نيستند، از خدا بترس و بيش از اين ما را مرنجان .