اميرالمؤ منين على عليه السلام در سرزمين كربلا - جنگ های امام علی(علیه السلام) در پنج سال حکومت نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

جنگ های امام علی(علیه السلام) در پنج سال حکومت - نسخه متنی

محمد بن علی ابن اعثم؛ مترجم: احمد روحانی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

بشتابيد، به پيكار فاسقان بدكار و دروغگويان بى منطق برخيزيد، و كشندگان مهاجر و انصار را به مجازات برسانيد. من ماءمور به جنگ با ناكثين و قاسطين و مارقين شدم .

اميرالمؤ منين على عليه السلام در سرزمين كربلا

بعد از اين كه مردم دعوت على عليه السلام را اجابت كردند، و در ركاب آن حضرت به راه افتادند، از پل كوفه عبور كردند تا به دير ابوموسى ، دو فرسخى كوفه فرود آمدند در آن جا نماز ظهر گزارده ، سپس منزل به منزل حركت را ادامه دادند تا به سرزمين كربلا رسيدند. اميرالمومنين بر لب فرات آمد، نظرش بر درخت خرمايى افتاد، چهره آن حضرت برافرخته شد به عبدالله بن عباس فرمود: آيا مى دانى اين جا چه جايگاهى است .؟ عبدالله عرض كرد: يا على عليه السلام نمى دانم اينجا چه موضعى است .

فرمود: اى عبدالله ! اگر اين مكان را مى شناختى ، مثل من مى گريستى ، سپس ‍ آن حضرت گريه بسيار كرد تا محاسن وى از آب ديده اش تر شد. آن گاه آهى سرد از دل بر كشيد و گفت : آه چه افتاده است مرا با ال ابى سفيان !

پس رو به فرزندش حسين عليه السلام كرد و فرمود:

حسينم بر بلا و سختى ها بايد صبر كرد، هر ظلم و ستم كه از آل سفيان به پدرت مى رسد، به تو هم مثل آن روا دارند، سپس بر اسب نشست و ساعتى جولان داده ، بر گرد زمين كربلا گشت . مثل اينكه گمشده اى را مى جست ؛ آن گاه وضو ساخت و ركعتى چند نماز گزارد، در حالى كه لشكر نزديك نينوا فرود آمده بودند، لحظاتى سر بر زمين گذاشت و به خواب رفت ، با حالت اظطراب از خواب پريد، به بن عباس خطاب كرد و گفت : عجب خوابى ديدم .!

عبدالله گفت : چه خوابى ، بيان فرماييد؟ على عليه السلام فرمود:

ديدم مردانى سفيد روى كه در دست آنان پرچم هاى شمشيرها به كمر حمايل كرده ، گرد اين سرزمين خطى كشيدند سپس درختان خرما، شاخه هاى خود را بر زمين مى كوبيدند و نهرى پر از خون تازه ، جارى شد، فرزندم حسين عليه السلام را ديدم در ميان جوى خون افتاده ، غرق گرديد و فرياد رس مى طلبيد؛ اما كسى او را مدد و يارى نمى كرد، پس آن مرد سپيد آسمانى ، رو به جانب فرزندم كردند و گفتند صبرا يا ال رسول صبرا! يعنى صبر كنيد اى فرزندان رسول و بدانيد به دست شرورترين مردم كشته مى شويد، و بهشت رضوان مشتاق ديدار شماست . پس از آن به نزد من آمدند و مرا تعزيت و تسليت دادند و گفتند:

بشارت باد تو را اى ابو الحسن ! در روز قيامت خداى تعالى چشم تو را به ديدار پسرت حسين عليه السلام روشن مى كند، از هول و هراس اين رؤ يا بيدار شدم . سوگند به آن خداى كه جان على در قبضه قدرت اوست ، آن صادق مصداق ابوالقاسم محمد مصطفى صلى الله عليه و آله به من فرموده بود. تو در رفتنم به جنگ اهل بغى در دشت كربلا چنين خوابى خواهى ديد.

و هذه ارض و كربلا الذى يدفن فيها ابنى الحسين و شيعته و جماعة من ولد فاطمة بنت محمد صلى الله عليه و آله و ان هذه البقعة المعروفة فى اهل السماوات ، تذكر بارض كرب و بلا وليحشرن منها قوم يدخلون الجنه بلا حساب .

اى عبدالله بن عباس ! نام اين سرزمين كربلاست كه فرزندم حسين و شيعيان او و جماعتى از فرزندان فاطمه عليهاالسلام در اين زمين دفن خواهند شد، نام اين بقعه براى اهل آسمان به كربلا معروف است . در قيامت از اين زمين عده اى را برانگيزند كه بدون حساب به بهشت داخل مى شوند.

بعد فرمود:

اى ابن عباس ! بيا بگرديم تا خوابگاه آهوان را پيدا كنيم ، پس جايگاه آهوان را پيدا كردند، اميرالمؤ منين على عليه السلام بسيار بگريست و گفت : اى ابن عباس ! عيسى مسيح با حواريون به اين زمين داخل شدند و گريستند. ابن عباس پرسيد: سبب گريه روح الله چيست ؟ گفت :

اين زمينى است كه فرزند محمد مصطفى صلى الله عليه و آله را خواهند كشت و خون او را به ناحق بر زمين مى ريزند، در اين هنگام صداى گريه اميرالمومنين بلندتر شد، و گفت :

يا رب عيسى ! لا تبارك فى قاتل ولدى و العنه لعنا كثيرا؛

/ 136