نامه نگارى هاى معاويه - جنگ های امام علی(علیه السلام) در پنج سال حکومت نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

جنگ های امام علی(علیه السلام) در پنج سال حکومت - نسخه متنی

محمد بن علی ابن اعثم؛ مترجم: احمد روحانی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

عبيدالله گفت : چگونه گواهى دروغ دهم درباره كسى كه عثمان را نكشته است ؛ چون يقين دارم على عليه السلام به عثمان آزارى نرساند.

معاويه دلتنگ شد و او را از كنار خود راند.

نامه نگارى هاى معاويه

معاويه به عمرعاص گفت ، قصد دارم نامه اى به اهل مدينه بنويسم و قضيه كشتن عثمان را ذكر كنم و از آنان استمداد بخواهم ، راءى تو چيست ؟ عمروعاص گفت : مردم مدينه سه دسته اند، طايفه اى طرفدار على بن ابى طالب عليه السلام هستند كه نامه تو آنان را به على عليه السلام راغب تر و محبوب تر مى كند؛ طايفه اى هواخواه عثمان اند نامه او چيزى بر آنان نمى افزايد؛ طايفه سوم بى طرف اند كه نه به على نه به عثمان گرايش دارند. اعتنايى به نامه تو نمى كنند ولى اگر دوست دارى نامه بنويس .

نامه معاويه به مدينه (48)

از معاوية بن ابى سفيان به جماعت اهل مدينه . همه مى دانيد كه عثمان مظلومانه كشته شد و على بن ابى طالب عليه السلام و يارانش او را كشتند، و هم اكنون كشندگان عثمان دز پناه او هستند، اگر قاتلان عثمان را به ما تحويل دهد آن گاه تعيين خليفه را به عهده شوراى مسلمين مى گذاريم همان مى گذاريم همان گونه كه عمر بن خطاب قبل از مرگش عمل كرد، بدانيد من اهل تفرقه و اختلاف بين مسلمين نيستم ، دعوت مرا اجابت كنيد و براى جنگ با على بن ابى طالب عليه السلام كمر همت ببنديد و آماده شويد.

جواب نامه معاويه

چون نامه معاويه براى مردم مدينه خوانده شد، همگى اجتماع كرده و نامه اى خطاب به معاويه و عمروعاص نوشتند:

شما دو نفر در خطا و اشتباه هستيد، در انتخاب و ياور و معين موضع مناسب را انتخاب نكرديد، اى پسر هند و اى پسر عاص ! شما را چه رسد به مشورت با مسلمين ، شما دو نفر لايق تعيين شورا و خلافت نيستيد. چون تو اى معاويه آزاد شده دز فتح مكه هستى و عمروعاص نيز خائن به دين است . و صلاحيت براى اين كارها را نداريد. يقين بدانيد شما در مدينه دوست ، و ياور، معين و پشتيبان نداريد بار ديگر نامه براى ما مردم مدينه ننويسيد و خود را سبك و خوار نكنيد.

معاويه نامه را خواند و به عمروعاص گفت : خطا و اشتباه كردم كه به مردم اوباش مدينه نامه نوشتم ، اگر براى سه تن مثل عبدالله عمر و سعد بن ابى وقاص و محمد بن مسلمة انصارى نامه اختصاصى مى نوشتم بهتر بود تا براى همه مردم مدينه ، سپس براى هر يك از اين سه تن نامه اى جداگانه به شرح زير نوشت .

نامه معاويه به عبدالله بن عمر (49)

بعد از آن معاويه نامه اى به عبدالله بن عمر بدين مضمون نوشت :

بعد از مرگ عثمان محبوب ترين شخصيت نزد من هستى ، چون شنيدم عثمان را يارى نكردى و او را طعن و مذمت و عيب جويى نمودى از تو دلتنگ شدم ، اما زمانى كه شنيدم به مخالفت با على بن ابى طالب عليه السلام برخاستى و با او بيعت نكردى از تو راضى شدم ، از تو توقع دارم در مطالبه خون عثمان ، خليفه مظلوم ياور من باشى من مشتاق خلافت نيستم اگر على عليه السلام را بركنار كنيم خلافت را به تو واگذار مى كنيم و اگر در خلافت رغبت نكنى به شوراى مسلمين مراجعه مى كنيم .

عبدالله عمر چون نامه معاويه را خواند و از نيت او آگاه شد، براى او چنين نوشت :

اى معاويه ! نامه تو مرا به تعجب واداشت .تو خطاى بزرگ مرتكب شدى كه مرا به اطاعت و متابعت خود دعوت مى كنى ، گمان كردى من على بن ابى طالب عليه السلام و مهاجر و انصار و را رها كرده از تو پيروى مى كنم .

اين كه نوشتى من مخالف على عليه السلام شده ام اين سخن را از كجا مى گويى ! من با على عليه السلام هرگز مخالفت و مخاصمت نكرده و نخواهم كرد. چون مرا آن درجه و منصب در ايمان و هجرت و قرابت نيست كه به مخالفت على عليه السلام برخيزم . انصاف ده ، آيا سزاوار است از چنين بزرگوارى روى برگردانم و با كسى چون توئى كه دين به دنيا فروخته و فريفته مال دنيا شده اى بپيوندم . ببين تفاوت راه از كجا تا كجاست ، اى معاويه ديگر از اين سخنان باطل و بيهوده ننويس و مرا مخالف على عليه السلام نخوان و به اطاعت خود

/ 136