امام صادق (ع ) فرمود: پنج چيز از نشانه هاى ظهور قائم ما است .
1 - صيحه آسمان : فريادى از آسمان به گوش مى رسد كه امام زمان و شيعيان او برحقند.
2 - خروج سفيانى : سفيان ، مردى از دودمان ابوسفيان پدر معاويه است ؛ و نام او عثمان بن عنبسه مى باشد و از شام خروج و هشت يا نه ماه حكومت مى كند.
3 - خسف بيداء: لشگر سفيانى در سرزمين بيداء كه محلى ميان مكه و مدينه است در دل زمين فرو مى رود.
4 - خروج يمانى : يمانى مردى است كه مردم را به سوى امام زمان مى خواند و از يمن قيام مى كند.
5 - كشته شدن نفس زكيه - نفس زكيه جوانى است از دودمان پيامبر كه نامش محمد بن حسن است و در مكه شهيد مى شود.
توضيح :
نشانه هاى ظهور و قيام امام قائم (ع ) دو گونه است . حتمى و غير حتمى .
ممكن است در زمان هاى ديگر نيز پديد آيد و تا قيام آن حضرت ، فاصله اى زيادى داشته باشد، ولى نشانه هاى حتمى ، نزديك شدن قيام امام را خبر مى دهد كه ديگر فاصله اى نيست . نشانه هاى بالا، از علامت هاى حتمى است .
و اوست كه زمين را پر از داد خواهد كرد احمد بن اسحق اشعرى مى گويد: خدمت امام عسكرى (ع ) شرفياب شدم . مى خواستم از جانشينش بپرسم پيش از آنكه سخن بگويم امام فرمود: اى احمد! خداوند زمين را - از روزگارى كه آدم را آفريد تا روز رستاخيز - از حجت و راهنماى الهى . خالى نگذارده و نخواهد گذاشت .
پرسيدم : اى فرزند رسول خدا! امام پس شما كيست ؟ حضرت بى درنگ از جا بر خاست و به داخل خانه رفت و پس از لحظه اى ، در حالى كه كودك سه ساله اى را به دوش داشت ، بيرون آمد. آنگاه فرمود: اى احمد! به خاطر آنكه پيش خدا و ما گرامى هستى ، فرزندم را به تو نماياندم . نام و كنيه او، نام و كنيه پيامبر است . و اوست كه زمين را از عدل و داد پر خواهد كرد، پس از آنكه از ظلم و جور پر شده باشد.
در اين هنگام احمد بن اسحق نشانه اى از امام خواست تا قلبش اطمينان بيشترى پيدا كند.
كودك سه ساله به عربى فصيح گفت : من ، بقيه الله و انتقام گيرنده از ظالمان هستم ...
امام يازدهم فرمود: بنى اميه و بنى عباس ما را هدف شمشيرهاى خود قرار داده اند، به دو جهت :
نخست : مى دانستند سرپرستى مردمان حق آنها نيست و از آن بهره اى ندارند و از اينكه ما قيام كنيم و حقمان را از آنان بگيريم و حكومت حق را بر پا سازيم - در وحشت و اضطراب بودند.
دو ديگر: از حديث هاى روشن و مسلم دريافته اند كه نابودى حكومت ستمگران و زورگويان به دست قائم ما است و خود، نيكو مى داند كه ستمگر و زورگو هستند.
اينها در كشتن دودمان پيامبر، سخت كوشيده اند تا نگذارند قائم آل محمد به دنيا آيد، ولى خداوند نخواست آنها جاى او را بدانند تا آنگاه كه دولت و حكومت او ظاهر شود، اگر چه ستمگران را خوش نيايد
مردى پارسا به حج خانه خدا رفته ، و سفر خويش را اين چنين گزارش مى كند:
صحراى عربستان چون تنورى سوزنده ، و هرم آفتاب ، توفنده بود.از قافله عقب ماندم .راه را گم كردم و خود را تنها يافتم .تشنگى مرا از پاى در آورد و نقش بر زمين ساخت . ريگهاى داغ ، چون تابه اى مرا مى سوزاند.
تشنگيم آن چنان شدت يافت كه به آستانه مرگ رسيدم . ناگهان صدايى شنيدم . چشمم را باز كردم . جوانى زيبا روى از گرد راه رسيد، و با چهره اى مهربان ، مرا آبى سردتر از برف و شيرين تر از عسل نوشاند و از مرگ حتمى نجاتم داد. آنگاه كه رمقى گرفتم پرسيدم كيستى ؟ فرمود: من حجت و بقيه الله در زمينم . همان كسى كه زمين ظلم زده را، به عدل و داد زنده خواهد كرد.
من فرزند حسن بن على بن محمد بن على بن موسى بن جعفر بن محمد بن على بن الحسين بن على بن ابيطالب - كه