ما را به هديه او نيازى نيست - جهانگشای عادل نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

جهانگشای عادل - نسخه متنی

سید جمال الدین دین پرور

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

خود را فراموش كردم و غرق تماشاى او شدم .

كودك رو به من كرد و فرمود: اى ابراهيم ! فرار نكن خدا ترا از شر فرماندا حفظ خواهد كرد. سخن طفل ، بيشتر مرا به شگفتى واداشت .به امام عسكرى (ع ) عرض كردم ، فدايت شوم اين كودك كيست كه از ناپيدا و نيامده گزارش مى دهد؟ امام فرمود: اين ، فرزند و جانشين من است و هموست كه زمانى دراز از ديدگان مردم پنهان خواهد شد...اى ابراهيم ! آنچه امروز از ما ديدى و شنيدى ، پوشيده دار. مگر از دوستان بر آل پيامبر درود فرستادم ، و با خاطرى آسوده و دلى پر آرامش -كه شادى از رحمت خدا در آن موج مى زد - از خانه امام بيرون آمدم .تو گويى سخن امام قائم (ع ) آب سردى بود كه جگر سوخته و پر تلاطم را آرام كرد.

زمانى نگذشت كه به دستور معتمد خليفه عباسى ، فرماندار كشته شد.

ما را به هديه او نيازى نيست

نشانه بازار مسلمانان ، سر پوشيده هاى دور و دراز، طاق هاى گنبدى و دكان هاى ساده نبود.نشانه بازار مسلمانان ، راستى ، درستى ، رحم و انصاف بود.

هر جا غير از اينها بود، مى گفتند:

اينجا بازار مسلمانان نيست .

داخل حجره ها و دكانها، گفتگو از داد و ستد، تهيه و پخش كالاهاى مورد نياز مردم و تاءمنى آسايش آنها بود، كه بر اساس دستورهاى تجارتى اسلام دور مى زد. گاهى نيز در فكر و مشورت كمك و يارى بينوايان ، و يا سر گرم كتاب خدا بودند هر چه بود، از عمر گرانبهاى خود، حداكثر استفاده را مى بردند و از همه بالاتر به ياد عزيزشان امام زمان (ع ) بودند.

در شهر قم مردى بزازى - از شيعيان و دوستداران امام قائم (ع ) شريكى داشت كه او شيعه دوازده امامى نبود.از قضا پارچه گرانبها و جالبى به دست آنها افتاد.

مرد شيعه به شريكش گفت :

اين پارچه قابليت مولايم را دارد.

شريكش گفت من مولايت را نمى شناسم ، ولى آن را به هر كه مى خواهى بده .و او پارچه را براى امام زمان (ع )

فرستاد.

آنگاه كه پارچه به دست امام (ع ) رسيد، آن را دو نيم كرد و نيمى از آن را پس ‍ فرستاد و فرمود: به مال مخالف و غير شيعه نيازى نداريم .

دروازه غرب به دست او گشوده مى شود

حضرت باقر (ع ) فرمود: قائم ما نهضت خويش را از مكه مى آغازد، و پرچم و شمشير رسول خدا (ص ) و ديگر نشانه هاى پيامبر و درخشش گفتار محمدى (ص ) با اوست .

پس از نماز شامگاه فرياد بر مى آورد: اى مردم ! شما كه در ديدگاه خدا و زير فرمان و اراده او هستيد، به هوش باشيد.به خدا ايمان آريد كه پيامبران را با مشعل كتاب و قانون و برهان هاى روشن ، فرستاده است خدا شما را فرمان مى دهد كه براى او شريك قرار ندهيد و پاسدار دين و گفتار پيامبر باشيد.زنده بداريد آنچه قرآن زنده كرده است .و نابود سازيد آنچه قرآن از بين برده است .قلبتان به خاطر هدايت و نجات گمراهان بتپد.من شما را به سوى خدا و پيامبر مى خوانم ، كه برنامه هاى قرآن را اجرا كنيد. باطل را بكوبيد و راه و روش پيامبر را به پا داريد. پس از اين گفتار، يارانش كه 313 نفر مى باشند، مانند بارانهاى پراكنده پاييز، به هم مى پيوندند.آنها مردانى هستند كه در شب به راز و نياز با خدا زنده اند و در روز، شيران بيشه شجاعتند.

خداوند نخست حجاز را براى او مى گشايد و او زندانيان بنى هاشم را آزاد مى سازد، پرچم هاى سياه كوفه به زير مى آيد، و به عنوان نشانه بيعت ، به سوى امام قائم فرستاده مى شود. در اين هنگام است كه امام سپاه را به شرق و غرب جهان مى فرستد تا بيداد و بيدادگران را ريشه كن سازند، و كشورها براى او گشوده مى گردد و به دست او استانبول (دروازه غرب ) فتح مى شود.

/ 23