مجلسى بود و گروهى از مردم خدمت امام باقر (ع ) نشسته بودند و از گفتار آن حضرت بهره مى بردند و معنويت امام ، چونان بال فرشتگان بر مجلس سايه افكنده بود.روشن است در مجلسى كه امام حضور داشته باشد، سخن از حل مشكلات و شناساندن راه هاى صحيح زندگى و دانستنى هايى درباره تكامل معنوى و انسانى است .مجلس به پايان رسيد.همگان پراكنده شدند، ولى تنها ابو حمزه ثمالى بر جاى ماند.امام با وى گفتگو را ادامه مى دهد، مى گويد:اى ابو حمزه ! در قيام قائم ما شك و ترديد راه ندارد و خداوند آن را تغير نخواهد داد و قطعى است .آن كس كه اين گفتار را نپذيرد، ايمان به خدا ندارد.در اين هنگام احساس ويژه يى به امام دست داد و چنين فرمود: پدر و مادرم فداى آنكس كه پس از من هفتمين است و زمين را از عدل و داد پر مى كند همان گونه كه از ظلم و جور پر شده باشد...ابوحمزه مى گويد:امام باقر (ع ) پس از اين احساس و هيجان ، لختى فرود آمد و متفكرانه به آيتى از قرآن اشاره كرد و گفت :روشن تر از اين سخن ، كلام خداست كه مى فرمود: از آغاز آفرينش زمين و آسمان ها، شماره ماه ها نزد خدا و در كتاب خدا دوازده بوده است ؛ چهار از آنها، ماه هاى حرام است .اينست دين پابرجا و راستين خدا.درباره اين ها به خود ستم نكنيد.