جهانگشای عادل

سید جمال الدین دین پرور

نسخه متنی -صفحه : 23/ 17
نمايش فراداده

درود خدا بر تمامى آنان باد - هستم .

و چون چشم بر هم نهادم و ديده باز كردم خود را در پيشاپيش كاروان ديدم و او از نظرم ناپديد شده بود.

دو فرزند دانشمند

پدر شيخ صدوق يكى از دانشمندان بزرگ اسلام در قرن سوم هجرى - دوران غيبت صغرى است .

او كه سالها از ازدواجش مى گذشت - هنوز پدر نشده بود. نامه يى به حسين بن روح يكى از نايبان مخصوص امام زمان مى نويسد كه امام دعا كند.

خدا به او پسرى ببخشد.

جواب نامه ، چنين بود: على بن حسين ! تو از اين همسر، داراى فرزند نخواهى شد، ولى به زودى از زن ديگر، دو فرزند فقيه و دانشمند خواهى يافت .

على بن حسين ، همسر ديگرى اختيار مى كند و خدا او را دو فرزند فقيه و دانشمند به نامهاى محمد و حسين مى دهد كه هر دو فقيهى ماهر و محدثى (8)عالى مقام بودند.

آرامگاه شيخ صدوق در شهر رى و آرامگاه پدرش در قم است .

جانشينت كيست ؟  مردى يهودى به نام نعثل خدمت پيامبر اسلامى (ص ) شرفياب مى شود و مى گويد: اى محمد! از مسايلى كه مدت درازى است در سينه ام مانده و مرا به زحمت انداخته است ، مى پرسم . چنانچه جواب آنها را گفتى ، مسلمان مى شوم .

پيامبر فرمود: بپرس .مرد يهودى پرسش هايى كرد و جواب هاى قانع كننده دريافت تا بدينجا رسيد كه : اى محمد! جانشينت كيست ؟زيرا هيچ پيامبرى بدون جانشين نبوده است .پيامبر ما حضرت موسى هم يوشع بن نون را جانشين خود قرار داد. پيامبر (ص ) فرمود: وصى و جانشين من على بن ابيطالب است ، و پس از او دو نواده ام حسن و حسين و پس از آنها نه امام ، از دودمان حسين دگر بار پرسيد: نامها ايشان را ياد كن پيامبر فرمود: پس از شهادت حسين فرزندش على ،، پس از او فرزندش محمد، پس از او پسرش جعفر و پس از او پسرش موسى ، پس از او پسرش على ، پس از او پسرش محمد و پس از او پسرش على و پس از او حسن و آنگاه كه حسن از دنيا رفت ، پسرش حضرت حجت - كه پيوسته درود خدا بر آنان - مى باشند.

نعثل ، پس از شنيدن نام امامان دوازده گانه - همانطور كه در تورات ديده بود - مسلمان شد.

شايد امام در جمع شما باشد

برادران يوسف (ع ) به او رشك بردند، و وى را به بهاى ناچيزى فروختند.پنداشتند كه آينده درخشان او را ناچيز كرده اند، و خودشان عزيز شده اند.سال ها گذشت و يوسف از دست گرگ حسد و چاه بدانديشى برادران رست و عزيز كشور بزرگ مصر گشت .

كنعان شهر برادران يوسف ، خشكسالى شد و آنها براى خريد گندم وارد مصر شدند.نمى دانستند كه عزيز مصر برادرشان يوسف است .فكر نمى كردند از روى خاك هاى ته چاه ، به فراز كرسى سلطنت رسيده باشد، ولى يوسف آنها را شناخت .روزى يوسف به آنها گفت : مى دانيد، با يوسفتان چه كرديد؟ آنها دريافتند، و گفتند آيا تو يوسفى ؟!

امام صادق (ع ) فرمود: چه مانعى دارد خدا درباره حجتش چنين كند و او را مانند يوسف ، ناشناس نگهدارد.در بازار مسلمانان راه رود، و در محافلشان بنشيند، ولى مردم او را نشناسند تا آنگاه كه به فرمان خدا، خود را بشناساند.

حكومت او تا روز قيامت است

از امام صادق (ع ) پرسيدند: پيشواى دادگر كيست ؟ امام فرمود: آنكه خدا اطاعت او را پس از پيامبر بر همگان واجب كرده است . پيشوايان دادگر، يكى پس از ديگرى مى آيند تا سرانجام نوبت به پيشواى دوازدهم خواهد رسيد.

مردى از ياران آن حضرت پرسيد: اى فرزند رسول خدا! روشن تر بيان فرما.

امام فرمود: اين آيت از قرآن كريم ، آنان را معرفى مى كند: از خدا و پيامبر و فرمانروايانتان -